سناریو گربه وحشی من
باجی:میتونم یه چیزی بهت بگم
ا/ت:ا اره بگو میشنوم☺️
باجی:خب میدونی راستش من ا/ت از همون روز اولی که دیدمت عاشقت شدم درک میکنم اگه تو عاشق من نیستی😢
ا/ت:خب راستش منم دوستت دارم
باجی:پس من تورو برای خودم میکنم😏
از اینجا به بعد هنتای جنبه ندارین نخونین الکی گذارش نکنید🔞
از زبان راوی:
باجی کم کم نزدیک ا/ت آمد ا/ت را بین خودشو دیوار قفل کرد و شروع کرد به بوسیدن لب ها ا/ت و ا/ت هم همراهی میکرد باجی از لب های ا/ت دل کند و اورا برآید استال بغل کردو اورا برد داخل اتاق و ا/ت را پرت کرد رو تخت رو ا/ت خیمه زد و آروم آروم لباس های خودش و ا/ت را در آورد و یکی از سینه های ا/ت را میخورد و اون یکی را میمالید ا/ت هم ناله های ریزی میدید
ا/ت:آههه با اااباجی
از زبان راوی
باجی شروع کرد مالش دادن عضو ا/ت و ا/ت کامل برای باجی خیس کرده بود و باجی یکهو همرو کرد داخل ا/ت شروع کرد به تلمبه زدن بعد هردو ارضا شدن و کنار هم خوابیدن
پایان
نه هنوز مونده چیفیو هم چون گوربش میض بود رفت دامپزشکی
قصه ی ما به سر رسید اما به دراکن نرسید😅
ا/ت:ا اره بگو میشنوم☺️
باجی:خب میدونی راستش من ا/ت از همون روز اولی که دیدمت عاشقت شدم درک میکنم اگه تو عاشق من نیستی😢
ا/ت:خب راستش منم دوستت دارم
باجی:پس من تورو برای خودم میکنم😏
از اینجا به بعد هنتای جنبه ندارین نخونین الکی گذارش نکنید🔞
از زبان راوی:
باجی کم کم نزدیک ا/ت آمد ا/ت را بین خودشو دیوار قفل کرد و شروع کرد به بوسیدن لب ها ا/ت و ا/ت هم همراهی میکرد باجی از لب های ا/ت دل کند و اورا برآید استال بغل کردو اورا برد داخل اتاق و ا/ت را پرت کرد رو تخت رو ا/ت خیمه زد و آروم آروم لباس های خودش و ا/ت را در آورد و یکی از سینه های ا/ت را میخورد و اون یکی را میمالید ا/ت هم ناله های ریزی میدید
ا/ت:آههه با اااباجی
از زبان راوی
باجی شروع کرد مالش دادن عضو ا/ت و ا/ت کامل برای باجی خیس کرده بود و باجی یکهو همرو کرد داخل ا/ت شروع کرد به تلمبه زدن بعد هردو ارضا شدن و کنار هم خوابیدن
پایان
نه هنوز مونده چیفیو هم چون گوربش میض بود رفت دامپزشکی
قصه ی ما به سر رسید اما به دراکن نرسید😅
- ۵.۹k
- ۲۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط