Part

#Part61



روی زانو افتادم .
سریع به خودم اومدم و بقیه رو زدم
شاهرخ اومد دونفر آخر و تیر زد تو پاشون و سریع منو سوار ماشین کرد
- آقا خوبید ؟ آقا! الان میرسیم الان
هیچی نمیشنیدم و چشام سنگین بودن .
گوله از فاصله نزدیک شلیک شد پس زودتر از پا در می آورد ‌.
تنها چیزی که اون لحظه هوشیار تر از قبلم کرد صدایی مادرم بود که خودمم میدونستم توهم ذهن مریضممه.
ولی هرچی که بود ... فکر انتقام بهم انرژی میداد :
- شا .... شاهرخ ..‌‌.
- جونم آقا.... الان میرسیم بیمارستان یکم تحمل کنی رسیدیم
- زن....‌زنگ بزن .. بزن سهیل... بگو ....تیر خوردم ... دکتر .. بیاره ...
- چشم .. چشم ...شما صحبت نکنین تا بهوش بمونین .
- گوشی و بده من .....
زنگ زدم کیان و بلافاصله صدای خنده کریهش و شنیدم :
- هععهعع هععع چیشد ؟ غول مافیا خاورمیانه؟
- تاوان .. خیانت به من .... چیز خوبی نیست ..
- آره آره جون بکن تا حرف بزنی ‌... مثلا چیه ؟ مرگ! خیلیم عالی ....
- مرگ ... میشه آرزوت کیان تخم سگ ...
یه اروپایی مثل تو تحمل یه ایرونی ... و نداره ... سریع خا*یه میکنین .... وقتی
مث سگ ! .... واق... واق کردی .. میفهمی من طرف حسابم .... یه بچه مث تو نیست و .... لازم نیست دخالت کنی.... حالام پیغوم منو به شهرام .... برسون...گنده تره تو .... به پام افتاد ..... دست از .. اخخخ .. دست از لج و لجبازی دراره اعصابم ...تخ*می بشه خدارو جلو چشش میارم .
و ابن مکالمه که درد زیادی همراه بود تموم شد
دیدگاه ها (۰)

شخصیت کیان

#Part62هیچی و درست نمیفهمیدم . همچی گنگ و آروم بود . فقط این...

پارت جدید داریم .هستین ؟

#مافیای_من#P16هان:دلت میخواد بزنمت؟؟لینو:«خنده»«گوشی لینو زن...

"شراب سرخ" Part: ⁸ویو جنا یهو گرفت از بازوم تا نیوفته....اما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط