MON.LADY
𝓶𝓸𝓸𝓷 𝓵𝓪𝓭𝔂
#AZYAD.RAFTEH#
𖣴𖣘 𖣐ᬉ━━━━━━━♥️━━━━━━━ᬉ
𖣴𖣘 𖣐
#𝙥𝙖𝙧𝙩2
خیلی پرحرف بود. سرم داشت میرفت...
جلوی آبمیوه فروشی نگه داشت:
پسره: دو دیقهایی برگشتم! چی میخوری؟
_تو اسمتو بهم نگفتی؟
پسره: کوچکت محمدم!
_اهان
محمد: آب پرتغال خوبه؟!
_پر یخ باشه فقط!
دستشو گذاشت رو چشمش و گفت:
محمد: اطلاعت امر!
و بعد پیاده شد رفت!
هوف، حوصلهام داشت سر میرفت! چرا امروز اینجوریه؟ اه!
گوشیم زنگ خورد. اسم شادی روی گوشیم نمایش داده میشد:
_جونم شادی؟!
_پناه کجایی؟
_بیرونم! چطور؟
_امشب میای مهمونی سامان؟!
_کدوم سامان؟!
_بابا سامان، همون که ریشاشو بلند گذاشته!
_اها یادم اومد! همهچی اوکیه؟!
_اره سامان میخاد یه مهمونی خفن بده!
_آدرسش؟
_نمیدونم فقط میدونم ویلاش لواسونه.
_هوف! تا اماده شم بیام طول میکشه به کلاس امروزم نمیرسم
_خاک! بپیچون بیا دیگه!
_اره اون موردی نداره حله! تو با کی میری؟
_من با سیامک میام! تو چجور میای؟
_با ماشینم! امروز زنگ زدن که بردنش خونه!
_به سلامتی!
_من این یارو رو دست به سر کنم بیام!
_خرابتم یعنی! فعلا
_فعلا
𖣴𖣘 𖣐ᬉ━━━━━━━♥️━━━━━━━ ᬉ 𖣴𖣘 𖣐
#AZYAD.RAFTEH#
𖣴𖣘 𖣐ᬉ━━━━━━━♥️━━━━━━━ᬉ
𖣴𖣘 𖣐
#𝙥𝙖𝙧𝙩2
خیلی پرحرف بود. سرم داشت میرفت...
جلوی آبمیوه فروشی نگه داشت:
پسره: دو دیقهایی برگشتم! چی میخوری؟
_تو اسمتو بهم نگفتی؟
پسره: کوچکت محمدم!
_اهان
محمد: آب پرتغال خوبه؟!
_پر یخ باشه فقط!
دستشو گذاشت رو چشمش و گفت:
محمد: اطلاعت امر!
و بعد پیاده شد رفت!
هوف، حوصلهام داشت سر میرفت! چرا امروز اینجوریه؟ اه!
گوشیم زنگ خورد. اسم شادی روی گوشیم نمایش داده میشد:
_جونم شادی؟!
_پناه کجایی؟
_بیرونم! چطور؟
_امشب میای مهمونی سامان؟!
_کدوم سامان؟!
_بابا سامان، همون که ریشاشو بلند گذاشته!
_اها یادم اومد! همهچی اوکیه؟!
_اره سامان میخاد یه مهمونی خفن بده!
_آدرسش؟
_نمیدونم فقط میدونم ویلاش لواسونه.
_هوف! تا اماده شم بیام طول میکشه به کلاس امروزم نمیرسم
_خاک! بپیچون بیا دیگه!
_اره اون موردی نداره حله! تو با کی میری؟
_من با سیامک میام! تو چجور میای؟
_با ماشینم! امروز زنگ زدن که بردنش خونه!
_به سلامتی!
_من این یارو رو دست به سر کنم بیام!
_خرابتم یعنی! فعلا
_فعلا
𖣴𖣘 𖣐ᬉ━━━━━━━♥️━━━━━━━ ᬉ 𖣴𖣘 𖣐
- ۱.۶k
- ۲۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط