هوا هوای بهار است و باده باده ناب

.
هوا هوای بهار است و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشیم و جرعه جرعه شراب

در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خودش به جان هم افتاده اند آتش و آب

فرشته روی من ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب

به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش
به بزم ساده ما ای چراغ ماه بتاب

گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب

مگر نه خاک ره این خرابه باید شد
بیا که کام بگیریم از این جهان خراب


فریدون مشیری
دیدگاه ها (۲)

عماد خراسانیدلم آشفته یِ آن مایه ناز است هنوزمرغ پرسوخته در ...

.لعنتی مایه ی جنگ است نگاهش با من مژه اش تیرِ کمان های سپاهش...

عده ای حسن القضا را دیده اند.عده ای را قصر ها بلعیده اند

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط