پارت رمان ملکه یخی و شاهزاده سوار بر اسب
پارت ۱۱ رمان ملکه یخی و شاهزاده سوار بر اسب
آدرینا:به سرعت ازاونجا دورشدم پسره چلمنگ به من میگه به بابام بگم دامادش سلام میرسونه عنتر بی همه چیز والا نه به اون پسره هول که به من میگه یه شب بامن باش ک*کش مادر ج*ده اونم من یکی از بزرگ ترین مافیا های قلب زنگ زدم به یکی از بادیگارد وگفتم اون پسره رو بگیرن وقلبشو دربیارن وبهش بگن داره تقاص چیو پس میده هول بیشعور،بابام هنوز ازسفر برنگشته بود با عصبانیت به خونه برگشتم ورفتم تواتاقم وبا هدفون آهنگ گوش دادم تا از عصبانیت کم بشه تا کار دست خودم ویکی از خدمه های بیچاره ندادم .
ساشا :از کلاب اومدم بیرون به سمت خونه بابا رفتم شاید بشه اونجا آرمیلا رو پیدا کنم ،اوا خاک به سرم نگفتم آرمی کیه ؟
نویسنده:[اولم آرمی نه آرمیلا دومم مزه نریز سومم بنال دیگه ]
ساشا :[اولن دوست دارم دومن میرزم سومن آرمی ،آرمی منه به توچه ]
نویسنده:[خاک عالم توی سرت کاری باهات بکنم که به پام بیفتی بگی گوه خوردم به آرمیلا میگم پوستتو بکنه عوضی عنتر ]
ساشا :[عمرا آرمی بامن کاری داشته باشه 😸]
نویسنده:[ خودت خواستی ]
آدرینا:به سرعت ازاونجا دورشدم پسره چلمنگ به من میگه به بابام بگم دامادش سلام میرسونه عنتر بی همه چیز والا نه به اون پسره هول که به من میگه یه شب بامن باش ک*کش مادر ج*ده اونم من یکی از بزرگ ترین مافیا های قلب زنگ زدم به یکی از بادیگارد وگفتم اون پسره رو بگیرن وقلبشو دربیارن وبهش بگن داره تقاص چیو پس میده هول بیشعور،بابام هنوز ازسفر برنگشته بود با عصبانیت به خونه برگشتم ورفتم تواتاقم وبا هدفون آهنگ گوش دادم تا از عصبانیت کم بشه تا کار دست خودم ویکی از خدمه های بیچاره ندادم .
ساشا :از کلاب اومدم بیرون به سمت خونه بابا رفتم شاید بشه اونجا آرمیلا رو پیدا کنم ،اوا خاک به سرم نگفتم آرمی کیه ؟
نویسنده:[اولم آرمی نه آرمیلا دومم مزه نریز سومم بنال دیگه ]
ساشا :[اولن دوست دارم دومن میرزم سومن آرمی ،آرمی منه به توچه ]
نویسنده:[خاک عالم توی سرت کاری باهات بکنم که به پام بیفتی بگی گوه خوردم به آرمیلا میگم پوستتو بکنه عوضی عنتر ]
ساشا :[عمرا آرمی بامن کاری داشته باشه 😸]
نویسنده:[ خودت خواستی ]
- ۳۲۷
- ۲۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط