تابستان فصل خوبی برای رفتن نبود

تابستان فصلِ خوبی برای رفتن نبود
نه باران می بارد
که اشک هایم را بپوشاند..
نه برف می بارد
که رد رفتنت آب شود..
نه برگ زردی بود !
که با لگد حرص نبودنت را سرش خالی کنم..
در آن هوا فقط داغ رفتنت دلم را سوزاند..


#فرزانه_صدهزاری

‎‌‌‌‌‌
دیدگاه ها (۱)

یک عاشقو یک دوستدارِ حقیقی ؛نه بنایی بنام "پل" دارد.نه "خر"ی...

در عشق باید پر تحمل بود و دور اندیشپروانه گشتن چاره‌اش جز پی...

زندگی یه جور قماره یا شایدم نه...مثل بازی تخته نرده...اولش ت...

زَنی که حرفهایش رابه موهایش سَنجاق می کند ،نگرانی هایَش را ب...

بوی الکل و مواد ضد عفونی بینی دختر را میسوزاند. همه جا برای...

# اسیر _ ارباب PART _ 2 لئونارد: از حموم اومدم بیرون و سمت ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط