قصد رفتن کردی

قصدِ رفتن کردی...؟
قبول!
میخواهی نباشی...؟
قبول!
چمدانت را بردار و پُر کن...
من هم کمکت میکنم؛
پر کن از خاطراتمان،
از دوست داشتنم،
از تمامِ حواسم که جمعِ حواس پرتی هایِ شیرینَت بود!
از روزهایی که وجودم را لازم داشتی و با
تمامِ وجودکنارَت بودم
راستی؛
آدمهایی که به حالِ خودَت رهایت کردند را هم جا بده،
تکیه گاهَت شدم تا خستگی ات را در کنی
دستت راگرفتم تا دوباره بلند شوی...
پُر کن کوله بارَت را از تمامِ اینها،
و برو!
برودنیا را زیر و رو کن...
یک به یک امتحان کن،
تمامِ آدمهایی که احساس میکنی،
میتوانند جایِ خالی ام را برایت پُر کنند!
حواست جمعِ کوله پشتی ات باشد،
که دیگر کسی نیست به این راحتی ها برایت پُر کند
سفرَت بخیر جانم
دیدگاه ها (۱)

ﺩﻟـﻢ ﺗﻨﮓ ﺷـﺪﻩ ﺑﺮﺍﯾﺖ. . . اﻣﺎﻧﻤﯽﺷـﻮﺩﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﮕﻮﯾـﻢ اﺯﺍﯾﻦ ﺩﻟﺘﻨــ...

در حماسه زندگیم عشقی طلوع کردڪہصدایـش آرام تر از نسیــمنگاهش...

عاشقت شدم که وقتی پاییز شد و هر کسی رفت توی لاک خودش ؛کسی با...

خبر خوب این است که روزی کسی می آید...در میان روزهای خاکستری ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط