دخترباغبان

#دختر_باغبان 🌱

#پارت_50

ــ (تو گوش ا/ت یه چیزی گفت)

+هاااا حتی فکرشم نکن.

ــ این دیگه مشکل من نیست.

+دوباره سرشو کرد توی روزنامش و خواست دونه آخر نارنگی که توی بشقاب هست رو برداره که زود تر برداشتمش و گفتم:

+حتی اگه پای نارنگیت وسط باشه هم نمیذاری؟

ــ اون نارنگی حرمت داره.

+این دیگه مشکل من نیست.

ــ باشه اون نارنگیو بده بعد هر جا خواستی برو.
فقط سر ساعت ۱۰خونه باشه اگه نباشی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی.

+باشه فعلا.
عجب نارنگی هم سوژه خوبیه از عمارت اومدم بیرون که گوشیم زنگ خورد.

لونا:مگه نمیای

+دارم میام

لونا:فقط زود باش

+یه تاکسی گرفتم و زود خودمو رسوندم.

+من اومدم

لونا:میخواستی اصن نیای

+ایشش حالا کجا میخوای بری؟

لونا:بیا اول بریم شهربازی یکم بازی کنیم.

+باشه

خلاصه مثل بچه ها تو وسایل بازی می‌گشتیم و حدود ساعت ۱۰بود.

+وای لونا من دیگه خسته شدم.

لونا:نه صبر کن اینجا بشین.

+باشه
ودیدم که لونا از کیفش چند تا سوجو درآورد.

+لونا نه اگه مست بشم دیگه کسی نمیتونه کنترلم کنه.

لونا: فقط یه دونه بخواطر من.

+فقط یه دونه ها
بدجور مست شده بودم یه نگاه به ساعتم کردم و دیدم که نزدیک ساعت یازده هست.
هرجور شده بود خودمو رسوندم به عمارت عجیب بود لامپ ها خاموش بود.
بدون سر صدا از پله ها بالا رفتم ودر اتاق رو باز کردم کسی نبود و اتاق تاریک بود.
درو بستم‌.
و وقتی لامپ رو روشن کردم یونگی جلوم ظاهر شد.

+جیغ

ــ تا این موقع شب کجا بودی؟

+من حواسم به ساعت نبود.

ــ بهت گفتم هرچی دیدی از چشم خودت دیدی.

+ببخشید گوه خوردم.

ــ میخواستی نخوری.

ادامه دارد........‌‌..........🌱
دیدگاه ها (۲)

#دختر_باغبان 🌱#پارت_51+منو بلند کرد انداخت روتخت و رو خیمه ز...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_52 +نه ممنون همون‌طور که پتو دورم بود لب...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_49.......پرش زمانی بعد مدرسه +چون یونگی‌...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_48لونا: مثلاً دوست صمیمیتما.+فعلا بذار ز...

my baby girlPart;۳۰season:۲________________________________(...

عشق مخفی پارت 6

my baby girlPart;33season;2________________________________ل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط