رنجیده ام

‌رنجیده ام
دستم را در دستِ لحظه ات بگذار
که آغوشِ این شهر افق ندارد
که خواهش بزرگی‌ ‌ست
دلتنگ نبودن در کوچ
و
آرزو یِ زیبائی ست
باز گشت

#نیکی_فیروزکوهی
دیدگاه ها (۱۲)

‌جفا از سر گرفتی یاد می‌دارنکردی آن چه گفتی یاد می‌دارنگفتی ...

‍‌کادیا_دیوانه نیستم اما دیوانه ام پندارهمه خیالات و اشعارم ...

‌دوست دارم در این شب دلپذیر عطر تو چراغ بینایی من شود و محبو...

‌روزی به دیدارم خواهی‌ آمد که دیگر نمی‌‌شناسمتمن با پیراهنی ...

با توام آااااای ! پدر سوخته بازی کافی ستهی خرابم کنی و باز ب...

نام فیک:عشق مخفیPart:1 ویو ات*مادرم زنگ در رو زدیکی در رو با...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط