مولانا حسودانه میپرسد جان جهان دوش کجا بودهای بعد

مولانا حسودانه می‌پرسد: «جانِ جهان! دوش کجا بوده‌ای؟» بعد خودش را دلداری می‌دهد: «در دل ما بوده‌ای». بعد سعی می‌کند دلِ محبوب را نرم کند: «آه که من دوش چه‌سان بوده‌ام!» و باز حسادت هجوم می‌آورد: «آه که تو دوش که‌ را بوده‌ای!» و دوباره خودش را دلداری می‌دهد: «در آغوش قبا بوده‌ای.»
دیدگاه ها (۱)

دلسردی حس خوبی نیست. فرق داره ... آدم دلسرد مثل آدم غمگین نی...

سوگواری رابطه‌ی قبلی تمام شد؛ خیلی طول کشید. خیلی یعنی چهار ...

‏یه صدایی تو مغزم بی‌وقفه میگه: ‏ «پسر، تو باید ببازی»

من هنوزم متوجه نشدم که ظالم در دوزخ بسوزه چیش به مردم مظلوم ...

بیـــــمار توام ، روی توام درمـانستجان داروی عاشـــقان رخ جا...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۲۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط