به دست هایم شک نکن

به دست هایم شک نکن
به عاشقانه هایی که کشیده ام روی پوست تن ات
و به حرف هایی که
هراز چند گاهی نمی زنم!
 
من اینجا یک فنجان نیم خورده دارم
یک صندلی کنار بی حوصله گی هایم
و صداهای زندانی که گاه گاه سر می کشند
از استخوانهایم
موهایم
سینه ام
و ریز ریز می شوند روی پیراهن غروب......❤

#ناهید_عرجونی


🍂
دیدگاه ها (۱)

🍂زباله های ذهنی با بی حوصلگی تمام زباله ها را پشت در گذاشتم....

🍂شاید گاهی وقتا یادت برهبهم بگی دوسم داری؛ اماهمینکه پشت سرم...

🍂دهخدا، خانه را این گونه تعریف می‌کند: "جایی که آدمی در آن س...

خوشبختی میتونه داشتن آدمی باشه که بلده حتی از راه های دور هم...

(P 1)

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط