آغوشهیچخیالیبویآشنایبازوانترانداشت

آغوش‌هیچ‌خیالی‌بوی‌آشنای‌بازوانت‌رانداشت…
ونجوای‌هیچ‌بارانی‌هم‌صدای‌لب‌های‌تو‌نبود…
اینک‌تورا‌بی‌خیال‌وبی‌باران؛
کجای‌این‌شب‌حسرت‌جست‌وجوکنم..!؟

#آنِ‌من
دیدگاه ها (۲)

نه‌که‌فکر‌کنی‌برای‌خودم‌میگماما‌،حیف‌تو‌نیست‌که‌بامن‌نیستی.؟...

میگفت وقتی میبینمش ؛يه چيزی تو دلم هُری میریزه پایینمثل ريخت...

بگیر دستم را بگذار شاخه‌هایمان در آسمان پیوند بخورند!'اين‌گ...

ازچشم‌هایش‌برایت‌گفته‌بودم ؟وقتی‌من‌رانگاه‌می‌کرد ؛آنقدردلتن...

پارت ۲ ( خانوما ) اگه غلط دیکته دیدید معذرت

ای کاش میشد دلتنگی رو مثل یه بیماری درمون کردمیرفتیم دکتر و ...

شب، بوی گیسوانت را دارد.بادی که از سمت پنجره می‌وزد، ردّ لبخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط