پارت

پارت ۴

با کوک رفتیم توی پذیرایی که یهو کوک منو چسبوند به دیوار و خیلی وحشی شروع کرد به بوسیدنم
بعد از ۱۰ مین ولم کرد
ویوی کوک
دیدم مثل بچه ها سرشو گذاشت روی سینم و منم سرشو ناز میکردم و بعد از ۵ مین برآید استایل بقلش کردم و رفتم جلوی ماشین و پاهای ات رو دور کمرم حلقه کردم و نشستم توی ماشین و ات هم روی پاهام بود و صفت بقلم کرده بود چون راه طولانی بود می خواستم برای ات خوراکی بخرم زدم کنار رفتم توی مغازه و کلی خوراکی براش خریدم و اومدم بیرون و رفتم سمت ماشین و نشستم دیدم ات سرش توی گوشی بود و وقتی خوراکی ها رو دید پرید بقلم و تا خونه داشت خوراکی می خورد وقتی رسیدیم بلندش کردم و رفتم توی خونه و به را رفتم توی اتاق و گذاشتمش روی تخت و لباس های هر دو مون رو درآوردم و بلندش کردم و رفتیم حموم ......
دیدگاه ها (۰)

ددیمه فالو کن

بچه ها پروفایل عوض شد

پارت ۳ات چون میدونست کوک سیریش هست خودش بلند شد و رفت اتاق و...

پارت ۲ بعد اون اتفاق تصمیم گرفتم که ی مدت هم با کوک و هم با ...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

اسم رمان: jk ✨ دختر ناشناس: اوو( صدای خیلی اهم اهمی) ددی میش...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط