Smile of Death

"Smile of Death”

---

Part (۴)

صبح شد و من آماده بودم. لباس مشکی ساده‌ام رو پوشیدم، هیچ چیزی اضافه نبود، هیچ چیزی که حواس کسی رو پرت کنه.
سانزو منتظر بود، لبخندش هنوز همون تهدیدآمیز و دیوونه‌وار بود.
– «خب، گل خاموش… وقتشه اولین مأموریتت رو شروع کنی.»

ران و ریندو کمی پشت سرم بودن، اما فاصله رو حفظ کردن.
– «این اولین قدمته… مراقب باش. اعضای قدیمی بونتن احترام نمی‌ذارن، باید ثابت کنی که ارزشش رو داری.» سانزو گفت.

مأموریت ساده به نظر می‌رسید: تحویل یه پیام مهم به یکی از گروه‌های مخالف، همراه با تهدید مختصر تا یادآوری کنیم بونتن کیه. اما من می‌دونستم، این تنها ظاهر قضیه است. هر مأموریتی یه آزمون روانی و قدرت بود.

تو کوچه‌ها حرکت کردم، گام‌هایم آرام و بدون صدا. نگاه مردم معمولی هیچ چیز نفهمید، اما حس کردم هر کسی که نگاهش به من افتاد، ناخودآگاه عقب کشید.
این حس قدرت، حس کنترل، لذت‌بخش بود.

به محل مورد نظر رسیدم. چند نفر مسلح منتظر بودن، فکر می‌کردن یه نوجوان ساده هستم. لبخند کوچکی زدم، اما درونم آماده‌ی هر کاری بود.
– «شما باید پیامی به گروهتون منتقل کنین… و بدون فراموش کردن، بونتن همیشه نگاه می‌کنه.» گفتم، سرد و تهدیدآمیز.

مردها لرزیدن و حرفی نزدن. پیام رو تحویل دادم و برگشتم. حتی بدون شلیک، بدون هیچ خشونتی، حس کردم ترس واقعی توی نگاهشون موج می‌زنه.

وقتی برگشتم، سانزو منتظر بود.
– «خوب بود. ترس رو ایجاد کردی بدون اینکه قطره‌ای خون بریزی. این هنرته، هیکاری.»
– «خونسردی، تهدید و کنترل… همین چیزاییه که ارزشم رو ثابت می‌کنه.» لبخند زدم و سرد گفتم.

ران و ریندو نزدیک شدن و نگاهی تحسین‌آمیز به من انداختن، اما هنوز کمی متعجب بودند.
– «هیکاری … خیلیی خونسردی؟» ریندو پرسید.
– «باید باشم… این تنها راهه.» جواب دادم و دوباره لبخند کوچکی زدم.

سانزو پشت سرم ایستاد، نگاهش پر از رضایت و همزمان تهدید بود:
– «تو حالا بخشی از ما هستی، هیکاری. و همه باید بدونن، حتی قدیمی‌ها، که گل خاموش بازی خودش رو بلده.»

فضا پر شد از سکوت، تهدید و احترام.
برای اولین بار، حس کردم عضویت در بونتن نه تنها یک تهدید نیست، بلکه فرصتیه… فرصتی که می‌تونم قوانین خودمو تو دنیای خطرناک‌شون اعمال کنم.

و من، هیکاری، آماده بودم برای هر چیزی که قراره اتفاق بیفته.


---
دیدگاه ها (۲)

"Smile of Death”Part(5)شب شد و شهر زیر نور زرد چراغ‌ها تاریک...

“Smile of Death” Part(۶)از زبان هیکاریبلند شدم، دوش گرفتم و ...

"Smile of Death”---Part(۳) اتاق هنوز پر از سکوت و تهدید بود....

"Smile of Death”Part(۲)فردا صبح زود از نیویورک زدم بیرون. پر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط