ریالیتی شو
p:۳۰
تهیهکنندهها همه رو جمع میکنن وسط سالن. نورها کم میشن و صدای مجری پخش میشه:
🎤 «از امشب یک قانون جدید اجرا میشه. همهی زوجها باید پارتنرشون رو عوض کنن. برای ۲۴ ساعت آینده، با کسی خواهید بود که تا الان کمتر باهاش وقت گذروندید.»
همه شوکه میشن. نگاهها پر از استرس میشه.
---
🔹 پارتنرهای جدید (به انتخاب تهیهکنندهها):
تو ↔ جونگکوک 😳
هیونجین ↔ لیسا
ایان ↔ جیسو
فاریتا ↔ چان
فلیکس ↔ رز
جیسو ↔ ایان
(همه موقت جابهجا شدن، دقیقاً مثل عشق ابدی که پارتنرها برای مدت کوتاهی تغییر میکنن تا رابطهها تست بشه.)
---
🔹 واکنشها:
هیونجین: دستهاش مشت میشن. زیر لب غر میزنه: «اصلاً خوشم نمیاد.»
جونگکوک: یه لبخند محو میزنه سمتت: «خب… انگار بالاخره شانس من شد.»
لیسا: هیجانزدهست چون بالاخره با هیونجین وقت میگیره.
ایان: با تعجب به جیسو نگاه میکنه. «این… غیرمنتظره بود.»
فاریتا: سعی میکنه خونسرد باشه، ولی تو دلش ذوق میکنه که با چان جفت شده.
---
🔹 قرار اول با پارتنرهای جدید
تو و جونگکوک میرید یه کافهی دنج. اون با خنده میگه: «میدونم هنوز ذهنت پیش هیونجینه… ولی حداقل بذار نشونت بدم میتونم بهتر از اون باشم.»
هیونجین و لیسا میرن برای بازی بولینگ. لیسا پرانرژی رفتار میکنه، ولی هیونجین معلومه دلش جای دیگهست.
ایان و جیسو توی یه کتابفروشی قدم میزنن. ایان خجالت میکشه، اما کمکم شروع میکنن به شوخی کردن.
---
🔹 اتاق مصاحبه خصوصی
تو: «حس میکنم هیونجین الان از دستم عصبیه… ولی جونگکوک واقعاً سعی میکنه منو بخندونه.»
هیونجین: «نمیتونم این حالت رو تحمل کنم. دیدن اون با جونگکوک… واقعاً داره دیوونهم میکنه.»
جونگکوک: «من آدمی نیستم که زود تسلیم شه. حالا وقتشه ثابت کنم.»
*پایان*
تهیهکنندهها همه رو جمع میکنن وسط سالن. نورها کم میشن و صدای مجری پخش میشه:
🎤 «از امشب یک قانون جدید اجرا میشه. همهی زوجها باید پارتنرشون رو عوض کنن. برای ۲۴ ساعت آینده، با کسی خواهید بود که تا الان کمتر باهاش وقت گذروندید.»
همه شوکه میشن. نگاهها پر از استرس میشه.
---
🔹 پارتنرهای جدید (به انتخاب تهیهکنندهها):
تو ↔ جونگکوک 😳
هیونجین ↔ لیسا
ایان ↔ جیسو
فاریتا ↔ چان
فلیکس ↔ رز
جیسو ↔ ایان
(همه موقت جابهجا شدن، دقیقاً مثل عشق ابدی که پارتنرها برای مدت کوتاهی تغییر میکنن تا رابطهها تست بشه.)
---
🔹 واکنشها:
هیونجین: دستهاش مشت میشن. زیر لب غر میزنه: «اصلاً خوشم نمیاد.»
جونگکوک: یه لبخند محو میزنه سمتت: «خب… انگار بالاخره شانس من شد.»
لیسا: هیجانزدهست چون بالاخره با هیونجین وقت میگیره.
ایان: با تعجب به جیسو نگاه میکنه. «این… غیرمنتظره بود.»
فاریتا: سعی میکنه خونسرد باشه، ولی تو دلش ذوق میکنه که با چان جفت شده.
---
🔹 قرار اول با پارتنرهای جدید
تو و جونگکوک میرید یه کافهی دنج. اون با خنده میگه: «میدونم هنوز ذهنت پیش هیونجینه… ولی حداقل بذار نشونت بدم میتونم بهتر از اون باشم.»
هیونجین و لیسا میرن برای بازی بولینگ. لیسا پرانرژی رفتار میکنه، ولی هیونجین معلومه دلش جای دیگهست.
ایان و جیسو توی یه کتابفروشی قدم میزنن. ایان خجالت میکشه، اما کمکم شروع میکنن به شوخی کردن.
---
🔹 اتاق مصاحبه خصوصی
تو: «حس میکنم هیونجین الان از دستم عصبیه… ولی جونگکوک واقعاً سعی میکنه منو بخندونه.»
هیونجین: «نمیتونم این حالت رو تحمل کنم. دیدن اون با جونگکوک… واقعاً داره دیوونهم میکنه.»
جونگکوک: «من آدمی نیستم که زود تسلیم شه. حالا وقتشه ثابت کنم.»
*پایان*
- ۶.۲k
- ۱۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط