وقتی حسودی میکنی

وقتی حسودی میکنی

پارت۵

ویو یونا:یهو یه نفر ار پشت دستم رو کشید اون تهیونگ بود

تهیونگ:(از مچ دستش محکم گرفته)

یونا:ولم کننننن میخوام بمیرمممم(با داد)
تهیونگ:عقلتو از دست دادی؟اگه تو بمیری جونگ کوک و دونا چی به اونا فک کردی اصلا؟(با داد)

یونا:رونا اره ولی اسم اون کثافت رو نیار جلوم(با داد)

تهیونگ:به هر حال شوهرته

یونا:من نه بر میگردم نه میبخشمش

تهیونگ:پس شب و کجا میمونی

یونا:خونه تو

تهیونگ:راحتی؟

یونا:ناراحتی نیام

تهیونگ:نه بابا من که چیزی نگفتم

ویو تهیونگ:رفتیم تونه نشست رو صندلی که گفت

یونا:میشه قهوه داغ بهم بدی

تهیونگ:تو این هوای گرم اونم تابستون قهوه؟بزار برات بستنی بیارم

یونا:نه نمیخوام من قهوه میخوام سردمه

تهیونگ:سردته؟نکنه سرما خوردی

تهیونگ:(دستش رو گذاشت رو پیشونی )حیحح نگا کن چقدر سردی تو سرما خوردی پاشو برو اتاق دراز بکش برات قرص و دارو بیارم

یونا:باشه(بی حال)

ویو جونگ کوک:صبح بیدار شدم رفتم یونا رو دادم به مامانم چون حالم خوب نبود کم مونده بگم مامان از منم مراقبت کن رسیدم خونه تو کاناپه ول شدم زنگ در خورد فک کردم یونا هست در رو باز کردم که.....(تهیونگ نیست)
دیدگاه ها (۲)

وقتی حسودی میکنی پارت ۶ویو کوک:فک کردم یونا هست ولی اون...کو...

وقتی حسودی میکنی پارت ۷ویو کوک:دیدم که گوشیم تو اتاق بود زنگ...

وقتی حسودی میکنی پارت ۴ویو یونا:یهو دیدم که جونگ کوک بهم سیل...

وقتی حسودی میکنی پارت ۳ویو جونگ کوک:دیدم یهو یونا پاشد رفت ا...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط