p
p.2
هنوز دو قدم از تخت دور نشده بود که یهدفعه مچ دستش کشیده شد عقب.
– اِه؟!
با تعجب برگشت. جونگکوک، در حالی که چشمهاش نیمهباز بود، مچ دست ا.ت رو گرفته بود و آروم کشیدش سمت خودش.
– کجاااا میری؟ من خوابم نمیبره بدون بغل تو...
ا.ت زیر لب غر زد: – تو که دو دقیقه پیش داشتی خُر و پُف میکردی!
جونگکوک لبخند ملایمی زد و بدون هیچ مقاومت، ا.ت رو کشید روی تخت، کنار خودش. دستاشو دورش حلقه کرد و سرشو گذاشت روی شونهاش.
– عطر موهات بهتر از خوابیدنِ بعد مستیه...
ا.ت نفسش رو با خنده بیرون داد: – تو رسماً شعر میگی وقتی مستی!
– خب چون... دلتنگی واسه تو شاعرَم میکنه...
چند لحظه بعد صدای نفسهاش منظم شد، دوباره خوابش برد. ا.ت آروم زیر لب گفت:
– گاهیاوقات بد هم نیست مست بیای خونه... حداقل یادت میاد منو چقدر دوست داری.
ا.ت آروم دوتادستاش و روی صورت جونگکوک قرار داد و سرش و کج کرد ....
هنوز دو قدم از تخت دور نشده بود که یهدفعه مچ دستش کشیده شد عقب.
– اِه؟!
با تعجب برگشت. جونگکوک، در حالی که چشمهاش نیمهباز بود، مچ دست ا.ت رو گرفته بود و آروم کشیدش سمت خودش.
– کجاااا میری؟ من خوابم نمیبره بدون بغل تو...
ا.ت زیر لب غر زد: – تو که دو دقیقه پیش داشتی خُر و پُف میکردی!
جونگکوک لبخند ملایمی زد و بدون هیچ مقاومت، ا.ت رو کشید روی تخت، کنار خودش. دستاشو دورش حلقه کرد و سرشو گذاشت روی شونهاش.
– عطر موهات بهتر از خوابیدنِ بعد مستیه...
ا.ت نفسش رو با خنده بیرون داد: – تو رسماً شعر میگی وقتی مستی!
– خب چون... دلتنگی واسه تو شاعرَم میکنه...
چند لحظه بعد صدای نفسهاش منظم شد، دوباره خوابش برد. ا.ت آروم زیر لب گفت:
– گاهیاوقات بد هم نیست مست بیای خونه... حداقل یادت میاد منو چقدر دوست داری.
ا.ت آروم دوتادستاش و روی صورت جونگکوک قرار داد و سرش و کج کرد ....
- ۳۱.۹k
- ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط