نشسته بودم رو ایوون و به آسمون و ابرا که تند تند میدوییدن
نشسته بودم رو ایوون و به آسمون و ابرا که تند تند میدوییدن نگاه میکردم
آسمون مه داشت
حیاط خیس بود
درختای بلندِ تو کوچه فقط شاخه های تنها و بی برگی بودن که از لا به لاشون میتونستم کل شهر و ببینم،
یکی در و میزد
بلند شدم و در رو باز کردم.
زمستون بود.
دعوتش کردم تو حیاط،
بغلش کردم
بوسیدمش
نشوندمش تو آلاچیق وسط درختای پرتقال که مثل همیشه سبز بودن.
با تموم ذوق خواستم صدات کنم که بیا و ببین زمستون اومده؛
ببین هوا چه دلبر شده؟
یه چای آتیشی میدونی چقد میچسبه؟
اما هرچی صدا کردم جوابی نگرفتم...
اصلا حواسم نبود که نیستی و رفتی و قرار این زمستون تو تنهایی یخ بزنم.
اصلا شاید چون تو رفتی زمستون اومده.
کاش زود تر زمستون بره و تو بیای.
زمستون بره میای دیگه.
مگه نه؟
آسمون مه داشت
حیاط خیس بود
درختای بلندِ تو کوچه فقط شاخه های تنها و بی برگی بودن که از لا به لاشون میتونستم کل شهر و ببینم،
یکی در و میزد
بلند شدم و در رو باز کردم.
زمستون بود.
دعوتش کردم تو حیاط،
بغلش کردم
بوسیدمش
نشوندمش تو آلاچیق وسط درختای پرتقال که مثل همیشه سبز بودن.
با تموم ذوق خواستم صدات کنم که بیا و ببین زمستون اومده؛
ببین هوا چه دلبر شده؟
یه چای آتیشی میدونی چقد میچسبه؟
اما هرچی صدا کردم جوابی نگرفتم...
اصلا حواسم نبود که نیستی و رفتی و قرار این زمستون تو تنهایی یخ بزنم.
اصلا شاید چون تو رفتی زمستون اومده.
کاش زود تر زمستون بره و تو بیای.
زمستون بره میای دیگه.
مگه نه؟
- ۳.۳k
- ۰۴ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط