محراب

محراب🎀

که رضا و پانیذ اومدن دوییدن سمت من
پانیذ= چیشده... مهدیس چی شده
تو اون اتاق نمیزارن بریم تو رضا تسشت کنارم و پانیذ هم جلوم رو صندلی نشست
خیلی نگران بودیم
رضا= داداش چی شد
همه چرو توضیح دادم
پانیذ= تو غلط کردی سر عاجی من داد زدی
رضا= پانی آروم باش عزیز من
به رضا گفتم که زنگ بزنه به ارسلان رفت تو محوطه حیاط که زنگ بزنه به ارسلان

🎈🖼🎈🖼🎈🖼🎈🖼🎈🖼

رضا💌

رفتم زنگ بزنم به ارسلان که بیاد
زنگ زدم
+................


ادامه دارد.........

کامنت فراموش نشه🤎🐿
کامنتا +25 تا عشقا💚🦜

اصکی=اتحاد🖤🦨
دیدگاه ها (۵۷)

#هفت_آسمون🤍#پارت_24💜رضا🖤رفتم زنگ بزنم به ارسلان که بیاد زنگ ...

ارسلان💜که یهو آیفون به صدا در اومد نیکا رفت درو باز کنهمتین ...

ارسلان🎉رو کردم به تینا و خیلی بد بهش نگاه کردم چه صورتشو مثل...

#هفت_آسمون🛍#پارت_23🖼نیکا🎊با صدایی از خواب بلند شدم رفتم تو ح...

رمان جونگ کوک{ زندگی دوباره } پارت ۹ پسره : چه خبر خوشکله × ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط