این پست محتوایی نداره درمورد بدترین روزمه که فک کنم درص
این پست محتوایی نداره درمورد بدترین روزمه که فک کنم 50درصد امروز بوده این تابستون جزو بدترین تابستونام بود
امروز رفته بودو مدرسه برامون کلاس مدرسه گذاشتن بعدش دوستامو دیدم و اومدم پیش اونا و سلام دادم بعدش دوست صمیمیم اومد تا کلاس 6ام ما بهترین دوستای هم بودم اما از کلاس هفتم به بعد شرایط عوض شد اونو اول منو انتخاب کرد بعدش اونیکی دوستم اومد تو کلاس و بعد بقیشون اون دیگه منو فراموش کرد به کل بامن حرف میزد ولی من دیگه باهاش سرد شده بودم نمیتونستم بهش رک و پوست مندهبگم که دیگه ما نمیتونیم باهم دیگه باشیم تا ابد چونکه عزیز ترین کسیه که تو زندگیم داشتم و باهاش بودم و جزو اولین دوستام حساب میشه من امروز تو کلاس تنها بودم همون دوستم که الان دارم درموردش میگم با ناراحتی اومد تو کلاس و به من گفت من نمیخوام تو این کلاس باشم من در حال فکر کردن به این بودم که دیگه اون منو نمیخواد خیلی ناراحت شدم زنگ تفریحمون که شد با اون یکی دوستاش رفت توی حیاط منو ول کرد بچه های کلاسمون اومدن و گفتن که بیا تو کلاس چیکار میکنی اینجا من براش جا نگه داشتم و اومد نشست یه کلامم بامن حرف نزد و من خیلی ناراحت شدم بعدش کلی گفت من نمیخوام تو این کلاس باشم اما من همیشه وقتی اونو میبینم ذوق مرگ میشم انگار خواهر گمشدمه نمیدونم چرااین حسو بهش دارم ولی خیلی دوسش دارم و اینکه رفتم به دوستم پیام دادم گفتم دوستم قراره باشما باشه(ببخشید نمیتونم اسمشو بگم) اونم گفت اره بخاطر اینکه دیگه از هم دور نباشم پیام کلی این متنی که براتون نوشتم اینه که هردوستی مناسب شما نیست اگه بهترین دوستتون و یابهترین فرد زندگیتونم باشه بعضی ها کلا دوستای خوبی نیستن:)
فک کنم همتون تا الان تجربش کرده باشین تلخ و سخت اما پر از تجربه های زیاد!
امروز رفته بودو مدرسه برامون کلاس مدرسه گذاشتن بعدش دوستامو دیدم و اومدم پیش اونا و سلام دادم بعدش دوست صمیمیم اومد تا کلاس 6ام ما بهترین دوستای هم بودم اما از کلاس هفتم به بعد شرایط عوض شد اونو اول منو انتخاب کرد بعدش اونیکی دوستم اومد تو کلاس و بعد بقیشون اون دیگه منو فراموش کرد به کل بامن حرف میزد ولی من دیگه باهاش سرد شده بودم نمیتونستم بهش رک و پوست مندهبگم که دیگه ما نمیتونیم باهم دیگه باشیم تا ابد چونکه عزیز ترین کسیه که تو زندگیم داشتم و باهاش بودم و جزو اولین دوستام حساب میشه من امروز تو کلاس تنها بودم همون دوستم که الان دارم درموردش میگم با ناراحتی اومد تو کلاس و به من گفت من نمیخوام تو این کلاس باشم من در حال فکر کردن به این بودم که دیگه اون منو نمیخواد خیلی ناراحت شدم زنگ تفریحمون که شد با اون یکی دوستاش رفت توی حیاط منو ول کرد بچه های کلاسمون اومدن و گفتن که بیا تو کلاس چیکار میکنی اینجا من براش جا نگه داشتم و اومد نشست یه کلامم بامن حرف نزد و من خیلی ناراحت شدم بعدش کلی گفت من نمیخوام تو این کلاس باشم اما من همیشه وقتی اونو میبینم ذوق مرگ میشم انگار خواهر گمشدمه نمیدونم چرااین حسو بهش دارم ولی خیلی دوسش دارم و اینکه رفتم به دوستم پیام دادم گفتم دوستم قراره باشما باشه(ببخشید نمیتونم اسمشو بگم) اونم گفت اره بخاطر اینکه دیگه از هم دور نباشم پیام کلی این متنی که براتون نوشتم اینه که هردوستی مناسب شما نیست اگه بهترین دوستتون و یابهترین فرد زندگیتونم باشه بعضی ها کلا دوستای خوبی نیستن:)
فک کنم همتون تا الان تجربش کرده باشین تلخ و سخت اما پر از تجربه های زیاد!
- ۲.۴k
- ۳۰ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط