کاش میشد که تو را مثل طلا آب کنم

کاش میشد که تو را مثل طلا آب کنم
بتراشم بدنت را اثری ناب کنم

قابی از چوب منبط بزنم دور تنت
نقش اندام تو را داخل آن قاب کنم

بگذارم به سرت تاج طلا کوب شده
و به گیسوی تو یک شاپره قلاب کنم

بکشم طاق عقیقی به خم ابرویت
تا که ابروی تو را جلوه محراب کنم

نوری از پرتو خورشید به چشمت بزنم
برق چشمان تو را تابش مهتاب کنم

هر چه شیرینی دنیاست بهم آمیزم
شهد لبهای تو را طعم شکر ساب کنم

و به بالای لبت خال سیاهی بزنم
تا که این منظره را کامل و جذاب کنم

بعد از آن، در رخ تو محو تماشا بشوم
با خیال نفست چشم خودم خواب کنم

مثل بت، زیر قدمهای تو من سجده زنم
بت پرستی ز تو را بین همه باب کنم
دیدگاه ها (۱)

نمازم راشبی خواندم به سمت قبله رویشگشودم مهر و سجاده به سوی ...

"چکیده از دلم غزل" برای چشم های توتمام هستی‌ام ببین، تمام شد...

تو بگو وصف لب یار ، گناهش با منتو بخوان نغمه ی دلدار ، گناهش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط