اسماعیل عشق ت منم؛که اینگونهبا دل و جاندیوانه واربه مسلخ آمده ام ..چه باک از اینجان باختنبه پای توبرای تو ..مرا در قربانگاه دلتبه نیم نگاهیذبح کن ...