می خواهم بگذرم

می خواهم بگذرم،
بگذرم از هر آنچه که تو ندیدی و من احساس کردم ...
تو نشنیدی هر چند بار که من گفتم و تکرار کردم ...
ساختم و تو خراب کردی ...
و من چقدر تشنهء حرفهایی بودم ,
که تو هرگز نزدی ...

اشک ریختم،
برای روزهایی که چه نیازمند تو در کنارم بودم ...
برای خودم که چگونه غرق تو شدم ...

و به یاد آوردم،*
خودم را 
که چگونه پر از تفکرات بزرگ بودم ...
چگونه پرواز را دوست داشتم ...
و تو را ,
که بالهای مرا شکستی ...
همچون قلبم ...

می خواهم بگذرم ...
از تو ...
از عشق ویران کنندهء تو ...
از منی که با تو بوجود میامد ...
و چه غریب بود ...

قلب این پرنده امروز از پیش تو پرواز خواهد کرد ...
دیدگاه ها (۱)

کاشکی یه روز با هم دیگه سوار قایق می شدیمدور از نگاه آدما هر...

روزگارم بر خلاف اَرزوهایم گذشت ,و من در پس این پرده هنوزم از...

عزیزا ..."با یاد و نام او که تو را زندگی جاویدان بخشید آغاز ...

قبل تر ها فکر می کردم من به تو تعلق دارم و تو به من ؛ هر لحظ...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

پارت آخر فصل اول شیش ماه بعدمن و تهیونگ الان شیش ماه هست که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط