مرا چشمان مستت می پرستم کرد

مرا چشمان مستت می پرستم کرد
نبودم در جهان از هیچ، هستم کرد

ملال روزهای بی کسی را برد
ولی از عشق زنجیری به دستم کرد

چنان آموخت طفل مکتبش را عشق
که گویی با مَه و با مِهر وصلم کرد

نشان صد خدا در عمق چشمت بود
نبودت کُفر شد، آتش به بزمم کرد

مرا از خار دشتستان جدایم کرد
نشاند و خار مژگانش به چشمم کرد

به کوی عاشقان رسوای خلقم خواست
به غمزه صد عطش بر روی زخمم کرد
دیدگاه ها (۲)

https://wisgoon.com/pin/41957792/آتش زدن پرچم کشورت یعنی سوخ...

"دلتنگی"مثل آتش زیر خاڪستر است!گاهے فڪر میڪنے تمام شده..."ام...

با محبّت به دل سنگت اثر خواهم کرداز خیالت همه شب باز گذر خوا...

لب بر لب معشــــوقه نهادن عشــق استاز کــــام لبـش تشنه نمان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط