دیگربغضمدر چشمانم گیر می کند

دیـگر بغـضم در چشمانـم گـیر مـی کـند . . . . .




نگـاهم در صدایـم . . . . .




اشک در گلویم . . . . .




مـن که گفته بودم . . . . .




آدم نمی شوم . . . . . !
دیدگاه ها (۶)

حالا میفهمم ،چه میکشیدکیسه بوکسی که ،در گوشه ی حیات دبیرستا...

حواسم هست . . . . .که . . . . .حواست نیس . . . ."یه روزی من ...

اصلا هم قشنگ نیست ،که معیار زیبایی تمام ِ شاعران شده ای . . ...

عکس های تو . . . .مانند قرص های مسکنی هستند ،که دیگر اثر ندا...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط