هر بار که برای خرید میرفت کلیتخفیفمیگرفت
هر بار که برای خرید میرفت کلی تخفیفمیگرفت
میگفت:تو بلد نیستی خرید کنی! یکبار با من بیا خرید کردن رو بهت یاد بدم
آنروز با فروشنده جوان با ناز و کرشمه کلی حرف زد و خندید بعد از نیم ساعت
در حالیکه حیا و نجابتش را فروخته بود توانست یک مانتو را باده هزار تومان تخفیف بخرد!
میگفت:تو بلد نیستی خرید کنی! یکبار با من بیا خرید کردن رو بهت یاد بدم
آنروز با فروشنده جوان با ناز و کرشمه کلی حرف زد و خندید بعد از نیم ساعت
در حالیکه حیا و نجابتش را فروخته بود توانست یک مانتو را باده هزار تومان تخفیف بخرد!
- ۲۷
- ۲۵ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط