هر بار که برای خرید میرفت کلیتخفیفمیگرفت

هر بار که برای خرید میرفت کلی تخفیفمیگرفت

           میگفت:تو بلد نیستی خرید کنی! یکبار با من بیا خرید کردن رو بهت یاد بدم

        آنروز با فروشنده جوان با ناز و کرشمه کلی حرف زد و خندید بعد از نیم ساعت

در حالیکه حیا و نجابتش را فروخته بود توانست یک مانتو را باده هزار تومان تخفیف بخرد!
دیدگاه ها (۳)

بعضیها انگار " مرگ مغزی " شده اند                          ه...

نمیترسم از کسی که هزار کتاب دارد                           و...

خدایا!دلم میخواهد، دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنمال...

چه بسیار افرادی که حتی رانندگی بلد نیستند                   ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط