اگرچه دست و دلی سخت ناتوان دارم

اگرچه دست و دلی سخت ناتوان دارم
تورا نمی دهم از دست، تا توان دارم

سری به مستی نیلوفران صحرایی
«دلی به روشنی باغ ارغوان دارم»

اگرچه مرده ای، ای عشق! نعش نامت را
هنوز هم که هنوز است بر زبان دارم

چراغ یاد تو را در کجا بیاویزم
کز این کبود نفس گیر در امان دارم؟

میان سینه من آتشی است چون فانوس
اگرچه خواستم این شعله را نهان دارم
دیدگاه ها (۱)

ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ .......!!!ﻏﺰﻝ ﺧﺪﺍحاﻓﻈﯽﺍﺕ ﻣﺜﻨﻮﯼ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺮﮒ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﺍﻣ...

"باز میان کوچه می پیچد' صدای پای تنهایی، باز به جانم می زند ...

برای دوست داشتنت محتاج دیدنت نیستم... اگر چه نگاهت آرامم می ...

شوری ست که من با کرَم ِ عشق بسازمویـــــرانه ی دل در حرم ِ ع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط