p

p14

تو راه گوشیم زنگ خورد...مین بود
_بله
/عشقم کجا رفتی
_بیرون کار دارم
/اها عشقم بچه ها هوس بستنی کردن برگشتی براشون بخر
_باشه چاگیا[همون عزیزم]
قطع کردم...رسیدم به آدرس...در زدم
بعد چند دقیقه ی دختر کوچولو در رو باز کردم
_سلام کوچولو
÷شلام *حالت بچگونست
_مامانت کجاست خانوم کوچولو
÷داله گذا درست میتونه *داره غذا درست میکنه
+دایون کی بود *بلند گفت چون تو آشپزخونه هست
(ات همزمان داره حرف میزنه و میره دم در)
+ت.تهیونگ
_ات باید حرف بزنیم
+ب.باشه بیا ت.تو

فکر نمیکردم اینقدر دخترش شبیهم باشه(پسرم بچه خودته)
خنده هاش مثل خودم مستطیلی بود...

+چایی میخوری یا نسکافه
_نسکافه
+باشه الان میارم
ات رفت...میخواستم با دایون حرف بزنم
روم رو کردم اونور دیدم پیشم ایستاده و بهم زل زده
_چیزی روی صورتمه؟
/نه...شما خیلی جذابین
+خنده ای کردم...بابات کجاست
/من بابا ندالم
_چی
(فیک میره چهار سال بعد و الان دایون میره مهد)
/بچه ها بهم میگن تو حلوم زاده ای و بابا ندالی
_م.مامانت میدونه
/فکر نکنم...ولی لطفا چیزی بهش نتو عمو *کیوت
_باشه
/مامانم میته بابا همیشه شبا میات پیشت اما من شبا تا صبح بیدال میمونم ولی نمیات *بغض
_سرم رو انداختم پایین...اگه پدر بچه من باشم و جواب آزمایش الکی باشه چی؟
تو همین فکرا بودم که ات اومد
دیدگاه ها (۱)

p15تو همین فکرا بودم که ات اومد+بیا نسکافت_ممنون+دایون برو ت...

p16یهو ی قطره اشک از چشمش چکید ... 'ته ویوباورم نمیشه...ا.او...

بچه ها فیک عوض شدهمین زندان نیست و هیچ اعترافی هم نکرده

۳ پارت نوشتم اگه تونستم میزارم

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

جیمین فیک زندگی پارت ۷۰#

پارت۱۰جیمین: منم فقط به سوا گفتم اما جوابی نداد و رفت(تلفن ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط