فرخ شهبازی
آقای "فرخ شهبازی" متخلص به "شهريار كُرد"، شاعر لک زبان از دیار کهن هلیلان ایلام و ایل داجیوند، و اکنون ساکن همدان میباشد.
▪نمونهی شعر فارسی:
(۱)
[سوگند]
مرا ببر به آسمان به ساحل دو چشمتان
که از غروب بیکسی دلم گرفته از زمان
نیامده اگر دلم به وعدهگاه خود بدان
نشسته گردی از سکوت به روی ساعت زمان
بجز من ای چراغ جان که خوانده چون پیمبران
ستارهی نام تو در دفتر شعر آسمان
اگر کنار غربتم تکیه زنی چو آسمان
چنار پیر آرزو دوباره میشود جوان
قسم به تو به ارغوان به یک نگاه مهربان
ز ساحل دو چشم تو نداده کس به من نشان
پرنده پر نمیزند در این غروب بیکران
ترا به جان لحظهها بمان کنار من، بمان.
(۲)
وقتی دلم میگیرد
تمام حسهای اطرافم میگویند
تو در سمت من هستی
روبهروی دلتنگيم
همان سوئی
که اشکهای من
به هدر نمیروند
همان زاویهای که من
با او
آشنا هستم
چه کنم با این دلتنگی
مرا تا سر کوچه میآورد
تا یک آمدن تو
که پر از خیال و حقیقت است
چه بگويم...
این کوچه
اگر سرانجامش تو نباشی
با دلتنگی من
به هم میآید
آری آری
تنگترین زاویهی عشق میشود...
(۳)
وقتی خبری از تو نیست
من
آوارهی خیال میشوم
درشهر خود
غریبترین مسافر
در پی کسی میگردد
که، هیچ نام و نشانی
در این شهر ندارد
ببین چه غریبانه
نیامدنات را
به سکونتی در انتظار
تبدیل کردهام
خیالی نیست
من
رویای آمدنات را
آباد میکنم!.
(۴)
چه خوب اندیشیدم
یاد تو را با خویش همسفر کردم
ورنه،
در جزیره بیم وحشتناک تنهایی میرود
موجی بینمک
فَلسِ نقره فام تورا میخورد
چه بگویم!
آفرین به یاد تو!
تو را به وفا میبَرَد.
(۵)
زندگی ساعتها گذشته
نگاه کن
سایهها تا ترس و کابوس طولانی گشته
ببین آتش مهر را
سر برهنه
پاره پاره
بیفروغ و بیچاره
در غروب نشسته
آتش مهر
آفتاب کهنه.
(۶)
برگرد!
به فتوای شاعر
بیراهه راه است!
(۷)
این دل نبود به من دادی
آرام میگویم
دلتنگی بود.
(۸)
کوتاهتر از محبت تو
روزگار بود
که کوتاهی کرد
(۹)
حیف است
این همه زیبایی را
یک لکه بیوفایی بیالاید.
(۱۰)
آبی نیست
که در هاونگ بکوبیم
اما ما
تو را دوست داریم
ای میهنِ پر از خشکسالی!
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
منابع
https://t.me/farokhshahbazi
www.farokhshabazi.blogfa.com
www.hooleylan.blogfa.com
www.ilamasu.blogfa.com
▪نمونهی شعر فارسی:
(۱)
[سوگند]
مرا ببر به آسمان به ساحل دو چشمتان
که از غروب بیکسی دلم گرفته از زمان
نیامده اگر دلم به وعدهگاه خود بدان
نشسته گردی از سکوت به روی ساعت زمان
بجز من ای چراغ جان که خوانده چون پیمبران
ستارهی نام تو در دفتر شعر آسمان
اگر کنار غربتم تکیه زنی چو آسمان
چنار پیر آرزو دوباره میشود جوان
قسم به تو به ارغوان به یک نگاه مهربان
ز ساحل دو چشم تو نداده کس به من نشان
پرنده پر نمیزند در این غروب بیکران
ترا به جان لحظهها بمان کنار من، بمان.
(۲)
وقتی دلم میگیرد
تمام حسهای اطرافم میگویند
تو در سمت من هستی
روبهروی دلتنگيم
همان سوئی
که اشکهای من
به هدر نمیروند
همان زاویهای که من
با او
آشنا هستم
چه کنم با این دلتنگی
مرا تا سر کوچه میآورد
تا یک آمدن تو
که پر از خیال و حقیقت است
چه بگويم...
این کوچه
اگر سرانجامش تو نباشی
با دلتنگی من
به هم میآید
آری آری
تنگترین زاویهی عشق میشود...
(۳)
وقتی خبری از تو نیست
من
آوارهی خیال میشوم
درشهر خود
غریبترین مسافر
در پی کسی میگردد
که، هیچ نام و نشانی
در این شهر ندارد
ببین چه غریبانه
نیامدنات را
به سکونتی در انتظار
تبدیل کردهام
خیالی نیست
من
رویای آمدنات را
آباد میکنم!.
(۴)
چه خوب اندیشیدم
یاد تو را با خویش همسفر کردم
ورنه،
در جزیره بیم وحشتناک تنهایی میرود
موجی بینمک
فَلسِ نقره فام تورا میخورد
چه بگویم!
آفرین به یاد تو!
تو را به وفا میبَرَد.
(۵)
زندگی ساعتها گذشته
نگاه کن
سایهها تا ترس و کابوس طولانی گشته
ببین آتش مهر را
سر برهنه
پاره پاره
بیفروغ و بیچاره
در غروب نشسته
آتش مهر
آفتاب کهنه.
(۶)
برگرد!
به فتوای شاعر
بیراهه راه است!
(۷)
این دل نبود به من دادی
آرام میگویم
دلتنگی بود.
(۸)
کوتاهتر از محبت تو
روزگار بود
که کوتاهی کرد
(۹)
حیف است
این همه زیبایی را
یک لکه بیوفایی بیالاید.
(۱۰)
آبی نیست
که در هاونگ بکوبیم
اما ما
تو را دوست داریم
ای میهنِ پر از خشکسالی!
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
منابع
https://t.me/farokhshahbazi
www.farokhshabazi.blogfa.com
www.hooleylan.blogfa.com
www.ilamasu.blogfa.com
- ۲.۸k
- ۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط