Part
#Part235
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
چرا هر اتفاقی میوفته این شیطنت من کم نمیشه؟
پاور چین پاورچین رفتم سمتش و بهو از پشت بغلش کردم
نفس عمیقی کشیدم
_ دلم برای این بو تنگ شده بود
لبخندی زدم ولی یکم صدام رو ناراحت کردم
+ یعنی این چند وقت بو گندو بودم؟
تک خنده ای کرد
_ خودت میدونی منظورم چیه
یهو برگشت سمتم اومد بغلم کنه ولی یه لحظه وایساد سرجاش و متعجب نگام کرد
کم کم کل صورتش شد یه لبخند بزرگ
چشماش از دیدنم داشت برق میزد
_ تا جایی که یادمه نمردم نه؟!
با این حرفش اخم کردم
+ وا خدا نکنه!
گوشه ی لبش رو گاز گرفت و کم کم اومد سمتم
+ پس حتماً خانمم حوریه بهشتی شده و خبر ندارم، هوم؟
لبخندی زدم و رفتم تو بغلش
سرم رو روی قفسه ی سینش گذاشتم
باز ضربان قلبش رفته بود بالا
کلاً وقتی من رو بغل میکنه قلبش خودش رو به در و دیوار میکوبه
آروم خندیدم که سرش رو آورد بین موهام و عمیق نفس کشید
_ چه شیطونک کوچولوی من به چی میخندی؟
+ به قلبت که اینجوری تالاپ تولوپ میکنه!
_ اوم کار شماست بانوی من
خودم رو بیشتر تو بغلش جا دادم
+ سامی؟
_ جان سامی؟
+ بریم پیش مامانت؟
_ یکم به پسرش برسی خوشحال تر میشه ها!
+ ساااام!
_ صدام نزن اینجوری شیرینم آخه ببین بیشتر تالاپ تلوپ میکنه اون وقت
خندیدم و زیر زیرکی نگاش کردم که خودش رو کشید کنار
+ باشه بفرمایید بانو
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
چرا هر اتفاقی میوفته این شیطنت من کم نمیشه؟
پاور چین پاورچین رفتم سمتش و بهو از پشت بغلش کردم
نفس عمیقی کشیدم
_ دلم برای این بو تنگ شده بود
لبخندی زدم ولی یکم صدام رو ناراحت کردم
+ یعنی این چند وقت بو گندو بودم؟
تک خنده ای کرد
_ خودت میدونی منظورم چیه
یهو برگشت سمتم اومد بغلم کنه ولی یه لحظه وایساد سرجاش و متعجب نگام کرد
کم کم کل صورتش شد یه لبخند بزرگ
چشماش از دیدنم داشت برق میزد
_ تا جایی که یادمه نمردم نه؟!
با این حرفش اخم کردم
+ وا خدا نکنه!
گوشه ی لبش رو گاز گرفت و کم کم اومد سمتم
+ پس حتماً خانمم حوریه بهشتی شده و خبر ندارم، هوم؟
لبخندی زدم و رفتم تو بغلش
سرم رو روی قفسه ی سینش گذاشتم
باز ضربان قلبش رفته بود بالا
کلاً وقتی من رو بغل میکنه قلبش خودش رو به در و دیوار میکوبه
آروم خندیدم که سرش رو آورد بین موهام و عمیق نفس کشید
_ چه شیطونک کوچولوی من به چی میخندی؟
+ به قلبت که اینجوری تالاپ تولوپ میکنه!
_ اوم کار شماست بانوی من
خودم رو بیشتر تو بغلش جا دادم
+ سامی؟
_ جان سامی؟
+ بریم پیش مامانت؟
_ یکم به پسرش برسی خوشحال تر میشه ها!
+ ساااام!
_ صدام نزن اینجوری شیرینم آخه ببین بیشتر تالاپ تلوپ میکنه اون وقت
خندیدم و زیر زیرکی نگاش کردم که خودش رو کشید کنار
+ باشه بفرمایید بانو
- ۲.۹k
- ۰۵ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط