پارت

پارت۶۹

شوکای ییبو و ژان صدازد که مرده بیهوش اومده
حالا۳تایی باباسرش هستن
مرده..اخ....سرمممم.....درد میکنه....
ییبو..اححح ده جون بکن دیگه اونقدرم محکم نزدم داری عدادرمیاری
شوکای..ساکت ببینم چی میگه
ییبو..اخه شورشو دراورد

ژان..ببخشید که تو سرتون سنگ زدیم دیشب حواتاریک بود مانشناختیمتون

مرده..مگه ادم قبله اینکه کسو بشناسه بهش حمله میکنه
ییبو ..تخسیر خودته
مرده..تورویادم میادتوهمونی بودیکه سنگو زد توسرم

ییبو..اگه منویادته پس باید یادت باشه که من بودم که دهکدتونو نجات دادم

مرده..بخاطره همینه که بهت هیچی نمیگم بچه پرو
ییبو..من بچه پروعم
ژان نزاشت حرف بزنه پریدوسطه حرفش

ژان..ببخشید چرا تو دهکده هیچکس نیست
مرده..چون رئیس همه یه ادم هاروبه یه جایه
بهتربرده

ژان..از رئیس منظورتون همون ساحب مسافرخانست که بهمون اتاق داد

مرده ..بله منظورم همونه
شوکای..پس تواینجا چیکارمیکنی
مرده ..من خودم نرفتم راستی رئیس یه نامه بهتون داد
ییبو..بده ببینم
مرده ..گفت بتوبچه پرو ندم بعین خوشگل خانم بدم
ییبو..شیطونه میگه بزن پارش کن...اخه بتوچه که خوشگله

ژان..بسه میشه نامه رو بخونم
ژان نامه رو برداشت و ییبو شوکای هم رفتن کنارش تا بخونن

نامه
ژان عزیز میدونم که تاحالامنوشناختی از اشناشدن تو و دوستت خیلی خوشحال شودم فرصت زیادی نداشتم تاهمه چیو توضیع بدم پس نقشه ایکه برات تونامه گزاشتم بردار تابه جاییکه هستم برسی یادت نره گردنبندتم باخودت بیاری

ژان..خب حالا چیکارمیکنیم
شوکای.. میریم پیش پیرمرده
لایک فالو یادتون نره خوشگلا💖❤
دیدگاه ها (۰)

پارت ۷۰لیژان و دینگ یوشی داشتن آماده میشدن که دینگ یوشی چشمش...

شوکای و ییبو ژان با مرده راه افتادن بهه سمته کوهستان مرده چو...

پارت۶۸چینیونگ توجنگل بودشب شوده بود حوایکم سرد بود چینیونگ ی...

پارت۶۷شب شده بود شوکای و ژان ییبو به دهکده رسیدن اونجا هیچکس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط