چند پارتی از شوگا

چند پارتی از شوگا
وقتی برای عید و چهارشنبه سوری اومده بودید ایران
6/5

شبو که رفتیم بخوابیم منو اون تو ی اتاق

خوابیدیم داشتیم باهم حرف میزدیم و

براش توضیح میدادم که اخلاق ایرانی ها

اینجوریه و فلان که یهو در باز شد مامان و

داداشم از پشت در داشتن به ما نگاه

نیکردن که سرمو به علامت چیه تکون دادم

مه مامانم عینکشو داد بالا و گفت

=دخترم فعلا بچه هنوز برات زوده همم

اینجا اخه بابات هم خوابه صداتون اگه
ب ...

_مامانننننننن ما پاریم حرف میزنیم که

که مامان یه پس گردنی به داداشم زد و از اتاق رفتن بیرون

ترجمه مکالمه ا.ت و شوگا
شوگا نظرت به این مسافرت چی بود؟

☆میدونی این کشور برام خیلی عجیب بود

و شوک فرهنگی زیادی بهم وارد شد مثلا

اینکه مامانت هرجا میرفت دمپایی کنار

دستش بود یا هم همین چهارشنبه سوری

خیلی واسم عجیب وغریب بود

اوممم نظرت راجبه مردمش چیه؟

☆من خیلی از مردم این کشور خوشم اومد

میدونی با اینکه خیلی فشار مالی، اقتصادی

روشون هست اما بازم به روی خودشون

نمیارن و همیشه خندیدن توی این خونه

هست یا هم اینکه غیرت ،مثلا اونجا که

داداش و مامانت محلو رو به خاطر اون

خانومه به گوه کشیدن این نشونه غیرت

مامانت و داداشت هست ،به کل مردم خیلی خوبی بودین

ا.ت : کشور ایران یکی از شاد ترین کشور های

جهان در گذشته بود و بیشترین جشن رو

بین کشور ها داشت ولی بعد از گذشت چند

سال این جشن ها کم تر و کم تر شد مثلا

تو بیای گذشته ایران رو ببینی کف میکنی

(بعد از سخن های بسیار گرفتن کپیدن دیگه)