ادامه تک پارتی...

[تو اتاق]
هیون:ات به نظرت کی بگیم؟
ات:به من باشه که میگم الان بگیم
هیون:عا پس بزار موهات رو خشک کنم بریم پایین بگیم(موهای ات رو خشک کرد و رفتن پایین)وقتی اومدن پایین بابای هیون و بابای ات هم اومده بودن خونه و از اونجایی که باباهاشون با هم دوست بودن پس کارشون راحت تر بود و مطمعا بودن مخالفتی در کار نیست
سونگمین(بچه ها این سونگمین خودمون نیست اسم بابای هیون هس کمبود اسم دارم):ات دخترم خوبی
ات:مرسی عمو شما و بابا کی اومدین؟
بابای ات:الان اومدیم
هیون:عا راستش من و ات می‌خواستیم یه چیزی بهتون بگیم(بچه ها بابای ات و هیون میدونن هیون ات رو دوست داره و مامان ات و هیون هم داستن حموم رفتنشون رو بهشون گفته بودن)عام راستش منو ات همو چیز دوس داریم
سونگمین:ععع واقعا(داره خودشو به کوچه علی چپ میزنه)اینکه خیلی خوبه دختر به این ماهی قشنگی(عا خیلی)حق داری دوسش داشته باشی
ات:واقعا یعنی الان مخالف نیستین؟
بابای ات:نه اتفاقا خیلیم خوشحالیم بیاین شام بخوریم(رفتن باهم شام خوردن و به خوبی و خوشی تموم شد)
*پایان*
(چون همش جا نمیشد مجبور شدم اینجوری کنم😊)
دیدگاه ها (۵)

تک پارتی درخواستی

تک پارتی درخواستی

تک پارتی درخواستی

تک پارتی درخواستی

چند پارتی از چانمین:(وقتی که....)سونگمین: اشکال نداره، هیونس...

#شش_پارتی#هیونجین#درخواستی p⁶اخروقتی میفهمه بارداری... .. چه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط