ژووون دازای منه
ژووون دازای منه
پارت نمیدونم چندم
دوربین
صدا
حرکت
تو به جای اینکه رو صندلی بیفتی روی یه آدم افتادی که از شانس خوبتون دازای بود
اون تو رو کشید بالا و از پشت بغلت کرد شروع کرد به بوسیدن گردنت
بعد آروم در گوشت گفت:نگران اون کوتوله نباش اخلاقش این شکلیه
بعد لاله گوشتو گاز گرفت تو سرخ شده بودی و نمیدونستی چی کار کنی،در همان لحظه چویا کفشش را در آورد و مانند حیوان🤣 به سمت دازای پرتاب کرد
چویا:مردک بزار برسیم بعدا هول بازی دربیار🤬
دازای بیشتر میخندید و حرص چویا رو درمیآورد خلاصه بعد کلی فحش چویا سوار ماشین شد(بگم راننده مافیا داشت میروند از دازای توقع رانندگی نداشته باش🤣🤣)
دازای:اسمت چیه؟
یومی:اسمم یومیه،یومی ناکاهارا
چویا:چی؟ناکاهارا؟منم فامیلیم ناکاهاراعه بعید میدونم فامیلی واقیعت باشه
دازای:چوچووووو،اینقدر زر نزن
من دازایم،دازای اوسامو
چویا:مردک عوضی
دازای همچنان با نگاهی تمسخرآمیز به چویا نگاه میکرد
تو نمیدونستی چیکار کنی یا حتی چی بگی فقط به دازای نگاه میکردی که دازای نگات کردو گفت:تا کی میخوای همینطوری نگام کنی؟
تو که مرز گیلاسو رد کردی
یومی:م معذرت میخوام
دازای:واسه چی عذرخواهی میکنی؟
یوری:ب ببخشید که نگاتون کردم
دازای:آفرین،حالا بیا رو پام بشین
تو هم همینکار رو کردی و چویا که از تو آینه تو و دازایو دید و میخواست دازایو جر بده🤣رسیدید مافیا و به دفتر موری-سان رفتید که......
تا پارت هایی دیگر با ما همراه باشید
لایک میکنی کامنت میزاری وگرنه خونت گردن خودت😂🤣
پارت نمیدونم چندم
دوربین
صدا
حرکت
تو به جای اینکه رو صندلی بیفتی روی یه آدم افتادی که از شانس خوبتون دازای بود
اون تو رو کشید بالا و از پشت بغلت کرد شروع کرد به بوسیدن گردنت
بعد آروم در گوشت گفت:نگران اون کوتوله نباش اخلاقش این شکلیه
بعد لاله گوشتو گاز گرفت تو سرخ شده بودی و نمیدونستی چی کار کنی،در همان لحظه چویا کفشش را در آورد و مانند حیوان🤣 به سمت دازای پرتاب کرد
چویا:مردک بزار برسیم بعدا هول بازی دربیار🤬
دازای بیشتر میخندید و حرص چویا رو درمیآورد خلاصه بعد کلی فحش چویا سوار ماشین شد(بگم راننده مافیا داشت میروند از دازای توقع رانندگی نداشته باش🤣🤣)
دازای:اسمت چیه؟
یومی:اسمم یومیه،یومی ناکاهارا
چویا:چی؟ناکاهارا؟منم فامیلیم ناکاهاراعه بعید میدونم فامیلی واقیعت باشه
دازای:چوچووووو،اینقدر زر نزن
من دازایم،دازای اوسامو
چویا:مردک عوضی
دازای همچنان با نگاهی تمسخرآمیز به چویا نگاه میکرد
تو نمیدونستی چیکار کنی یا حتی چی بگی فقط به دازای نگاه میکردی که دازای نگات کردو گفت:تا کی میخوای همینطوری نگام کنی؟
تو که مرز گیلاسو رد کردی
یومی:م معذرت میخوام
دازای:واسه چی عذرخواهی میکنی؟
یوری:ب ببخشید که نگاتون کردم
دازای:آفرین،حالا بیا رو پام بشین
تو هم همینکار رو کردی و چویا که از تو آینه تو و دازایو دید و میخواست دازایو جر بده🤣رسیدید مافیا و به دفتر موری-سان رفتید که......
تا پارت هایی دیگر با ما همراه باشید
لایک میکنی کامنت میزاری وگرنه خونت گردن خودت😂🤣
- ۳.۲k
- ۲۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط