رمان وقتی دوست برادرته و
رمان وقتی دوست برادرته و....
پارت سیزدهم:
در دفتر چه جیمین چی نوشت ات هنوز نمیدانست اسم کیو نوشت هومم
ات به سمت جیمین رفت و جیمین دفترچه را پرت کرد و کم کم هوا سرد شد ات به سمت دفتر چه رفت و نام جیمین را دید
داد زد: نهههههه جیمین نرووووو لطفاااا اگه تو برییی منم میامممم
ات مداد را برداشت که اسمش را بنویسد اما نتوانست دفتر چه ناپدید شد ات زانو زد و شروع به گریه کرد حالا یونگی برگشته اما جیمین رفته است. ات داد میزد: نهه جیمین نههه چراااا؟؟ با گریه گفت.
روی گونه های ات قرمز شده بود از گریه شدید.
یونگی برگشته اما جیمین رفته ات: یعنی جیمین من رفت چرااا باید بره اصن چرا اسم منو ننوشت بجای خودش.
ات غرق در غم اشک بود که بهو ینفر صدایش زد: ات.
جیمین بود اون برگشته ات هنوز باور نکرده بود گفت: اونقدر دوستش داشتم که دارم توهم میزنم دیگه (گریه)
جیمین با صدایی مهربان به ات نزدیک شد و گفت: نه توهم نیست منم جیمین.
وقتی به ات رسید او را در اغوش مهربانش کشید ان موقع بود ات همه چیز را باور کرد و اشک هایش را پاک کرد و گفت: من اصلا نگفتم دوستت دارم باشه من کی گفتم اصلا
جیمین خندید و گفت: باشه باشه عزیزم نگفتی.
(چرا دروغ میگی خیلی هم گفتی دوستش داری من بودم شنیدم ات: دهنتو سرویس کن شتر دیدی ندیدی من یعنی نویسنده: من ندیدم شنیدم اصن کی گفته وقتتو با من تلف کنی؟ ات: اوه راست میگی رفتم من)
جیمین ادامه داد: ولی اینو بدون من خیلی دوستت دارم تمام این مدت (جیمین حسودیم شد به ات نههههولی من عشق خودم و دارم یاع یاع یاع)
...
ادامه دارد.
نویسنده: تغییر کرده اسم واقعیم بهتره: Ghazal
پارت سیزدهم:
در دفتر چه جیمین چی نوشت ات هنوز نمیدانست اسم کیو نوشت هومم
ات به سمت جیمین رفت و جیمین دفترچه را پرت کرد و کم کم هوا سرد شد ات به سمت دفتر چه رفت و نام جیمین را دید
داد زد: نهههههه جیمین نرووووو لطفاااا اگه تو برییی منم میامممم
ات مداد را برداشت که اسمش را بنویسد اما نتوانست دفتر چه ناپدید شد ات زانو زد و شروع به گریه کرد حالا یونگی برگشته اما جیمین رفته است. ات داد میزد: نهه جیمین نههه چراااا؟؟ با گریه گفت.
روی گونه های ات قرمز شده بود از گریه شدید.
یونگی برگشته اما جیمین رفته ات: یعنی جیمین من رفت چرااا باید بره اصن چرا اسم منو ننوشت بجای خودش.
ات غرق در غم اشک بود که بهو ینفر صدایش زد: ات.
جیمین بود اون برگشته ات هنوز باور نکرده بود گفت: اونقدر دوستش داشتم که دارم توهم میزنم دیگه (گریه)
جیمین با صدایی مهربان به ات نزدیک شد و گفت: نه توهم نیست منم جیمین.
وقتی به ات رسید او را در اغوش مهربانش کشید ان موقع بود ات همه چیز را باور کرد و اشک هایش را پاک کرد و گفت: من اصلا نگفتم دوستت دارم باشه من کی گفتم اصلا
جیمین خندید و گفت: باشه باشه عزیزم نگفتی.
(چرا دروغ میگی خیلی هم گفتی دوستش داری من بودم شنیدم ات: دهنتو سرویس کن شتر دیدی ندیدی من یعنی نویسنده: من ندیدم شنیدم اصن کی گفته وقتتو با من تلف کنی؟ ات: اوه راست میگی رفتم من)
جیمین ادامه داد: ولی اینو بدون من خیلی دوستت دارم تمام این مدت (جیمین حسودیم شد به ات نههههولی من عشق خودم و دارم یاع یاع یاع)
...
ادامه دارد.
نویسنده: تغییر کرده اسم واقعیم بهتره: Ghazal
- ۶.۸k
- ۱۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط