فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۷
فیک کوک دختر کوچولوی من پارت¹⁷
کوک : ات
ات : کوک ساکت شووو فردا منو میبری همون پرورش گاهی که توش بودم برو زندگیتو بکن برو بچه دار شو هققققق برو تنهام بزاررررر نمیخوام تو رو هم بدبخت کنم هقققق .
یهو کوک جوری داد زد که سر جام سیخ شدم
کوک : کافیهههههههه دیگه بسههه تو جایی نمیری من نیازتو بر طرف میکنم ما خانواده ایم ات تو قول دادی نمیزارم به همین آسونی زیر قولت بزنی
یهو دیدم حمله ور شد سمتم بلندم کرد با گریه میزدم روی شونه هاش
ات : هق ولم کنن هققق
پرتم کرد روی تخت و روم خی.مه زد
من نمتونم هقق اون نباید بم دست بزنه اون پدر خوندمههه
کوک بم نگاه کرد و یه قطره اشک از چشماش سر خورد
کوک : ات لطفا کاری نکن که احساس کنم دارم بت تج.اوز میکنم
اون داشت بخاطر من گریه میکرد ؟ اشکام بند اومدن ولی روی صورتم پر اشک بود دستشو گذاشتم روی گونم و اشکام رو پاک کرد . اون مثل قرص آرامش بخش میمونه و منو آروم کرد
کوک : بت قول میدم بعد این راب.طمون هنوز دوست دارم باشه ؟
ات : اوهوم
بعد به لبام خیره شد . لبام رو بین لب هاش جا داد و مثل تشنه ها با صدا و خیس میمیبوسید. من بلد نبودم همکاری کنم چون این اولین راب.طمه و تا حالا کسی رو نبوسیدم ازم جدا و رفت سراغ گردنم
تیشرتم رو در آورد و کل تنم رو مارک گذاشت بعد از اینکه از مارک گردنم سیر شد اومد شلوارم رو در بیاره . هوفففف ات آروم باش این کوکه چرا استرس دارم . تا خواست دکمه شلوارم رو باز کنه ...
کوک : ات
ات : کوک ساکت شووو فردا منو میبری همون پرورش گاهی که توش بودم برو زندگیتو بکن برو بچه دار شو هققققق برو تنهام بزاررررر نمیخوام تو رو هم بدبخت کنم هقققق .
یهو کوک جوری داد زد که سر جام سیخ شدم
کوک : کافیهههههههه دیگه بسههه تو جایی نمیری من نیازتو بر طرف میکنم ما خانواده ایم ات تو قول دادی نمیزارم به همین آسونی زیر قولت بزنی
یهو دیدم حمله ور شد سمتم بلندم کرد با گریه میزدم روی شونه هاش
ات : هق ولم کنن هققق
پرتم کرد روی تخت و روم خی.مه زد
من نمتونم هقق اون نباید بم دست بزنه اون پدر خوندمههه
کوک بم نگاه کرد و یه قطره اشک از چشماش سر خورد
کوک : ات لطفا کاری نکن که احساس کنم دارم بت تج.اوز میکنم
اون داشت بخاطر من گریه میکرد ؟ اشکام بند اومدن ولی روی صورتم پر اشک بود دستشو گذاشتم روی گونم و اشکام رو پاک کرد . اون مثل قرص آرامش بخش میمونه و منو آروم کرد
کوک : بت قول میدم بعد این راب.طمون هنوز دوست دارم باشه ؟
ات : اوهوم
بعد به لبام خیره شد . لبام رو بین لب هاش جا داد و مثل تشنه ها با صدا و خیس میمیبوسید. من بلد نبودم همکاری کنم چون این اولین راب.طمه و تا حالا کسی رو نبوسیدم ازم جدا و رفت سراغ گردنم
تیشرتم رو در آورد و کل تنم رو مارک گذاشت بعد از اینکه از مارک گردنم سیر شد اومد شلوارم رو در بیاره . هوفففف ات آروم باش این کوکه چرا استرس دارم . تا خواست دکمه شلوارم رو باز کنه ...
- ۲۴.۲k
- ۰۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط