گر به ی وحشی

گــر بهـ ـیـ وحشی
(ادامه پارت61)
ویو نویسنده
رین نصف وسیله هاشو خالی کرد اخرم دو تا چمدونو سه تا ساک برداشتن
باجی بریم...
همه پاشدن رفتن
*تو ماشین باجی*
(هنوز تو شهر بودن)
رین باجی هر وقت خسته شدی بگو من میشینم
باجی مگه بلدی؟
رین کمو بیش اره....
باجی نزنی ماشینمو بترکونی حالا...
رین دیگه در اون حد بلدم....
باجی لباس از کجا برا تو بیارم ؟
رین اونجاها مرکز خریدای خیلی خیلی بزرگی داره... لباساشم خیلی خوشگله میشه از اونجا برام بخریییی؟
باجی باشه....
رین *لبخند *
باجی حالا اونجا ک میریم چن تا اتاق هس؟
رین کلا دو تا اتاقه... چون پسرا بیشترن تو اتاق بزرگه میخابن.... ماهم اتاق کوچیکه
باجی برا چی نباید کنار تو بخابم؟
رین برا اینکه نمیشه...
باجب ینی کرمم نمیتونم بریزم؟
رین نه....
باجی این کجاش تعطیلاته دییقا؟
رین مگه تعطیلات فقط کرم ریختنه؟
باجی اره
رین:/
همینجوری داشتن حرف میزدن که....
دیدگاه ها (۲)

هعی... چ شانسا... اهم.... اومدم بگم این چن وقته قراره کمتر ف...

گــر بهـ ـیـ وحشی pt 62ویو نویسنده همینجوری داشتن حرف میزدن ...

گــر بهـ ـیـ وحشی pt 61ویو نویسنده که یهو رین افتاد زمینو بی...

یا جد دمپایی ننه باجی .... این چی بووووددد

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط