آرام باش عزیز من


آرام باش عزیز من ...
آرام باش
حکایت دریاست زندگی...
گاهی درخشش آفتاب...
برق و بوی نمک...
ترشح شادمانی...
گاهی هم فرو می رویم...
چشم هایمان را می بندیم...
همه جا تاریکی است... آرام باش عزیز من...
آرام باش...
دوباره سر از آب بیرون می آوریم..
و تلألو آفتاب را می بینیم...
زیر بوته ای از برف...
که این دفعه...
درست از جایی که تو دوست داری... طالع می شود....‌

#شمس_لنگرودی

#عکس #زندگی #هنر #کپشن_خاص #نوشته_خاص #هنرمند#متن_خاص #نوشته_زیبا#تکست_خاص#کپشن#عکسنوشته_خاص#عکس_خاص#عکس_متن#عکس_هنری#نوشته_ناب#دلنوشته
دیدگاه ها (۲)

‌تو را دوست دارمبیشتر از نوشتن آخرین سطر مشق های مدرسهبیشتر ...

‌وقتی تو را در آغوش می‌گیرم،همه چیز را از یاد می‌برم!یادم می...

‌این که کسی قصد دلگرم کردن آدمی را داشته باشد اصلا چیز کمی ن...

‌لطفاً...یک بار دیگر،در لحظه ای که نمی دانم،با بوسه ایمرا غا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط