زمان هایی خیال هایم را میبافم به تو
زمان هایی خیال هایم را میبافم به تو
تصور میکنمت نزدیکم
در کافه ای نیمه تاریک
مست بوی قهوه و عود
خیره در چشم هایی که نگاهم میکند بی آن که پلک بزند
اولین پلک را من میزنم و میبازم
صدایت را میخاهم
عجیب میچسبد با طعم پرتقال و شکلات روی صدای آن خواننده ی زبان نفهم
کاش میدانستم سفارش همیشگیت را شاید به آن ناخنک میزدم
اما تو اهل کافه نشینی نیستی!!!
تصور میکنمت نزدیکم
در کافه ای نیمه تاریک
مست بوی قهوه و عود
خیره در چشم هایی که نگاهم میکند بی آن که پلک بزند
اولین پلک را من میزنم و میبازم
صدایت را میخاهم
عجیب میچسبد با طعم پرتقال و شکلات روی صدای آن خواننده ی زبان نفهم
کاش میدانستم سفارش همیشگیت را شاید به آن ناخنک میزدم
اما تو اهل کافه نشینی نیستی!!!
- ۴۲۵
- ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط