پارت

پارت ۸
رمان: عشق پردردسر
(خونه سوسعم)
سوسن: بچه ها هنوز فیلم بزارم سه تا فیلم نگاه کردیم عمر: اره عشقم دوباره بزار میخواین پیتزا سفارش بدم اسیه: داداش بسه دیگه نه نمیخواد چیزی سفارش بدی بسه دیگه داداش دوروک: بچه ها از نظر من بریم بخوابیم من خیلی خوابم میاد ولکان: سوسن بیا بیرون عمر: اووووه دوباره دوروک: پس بریم بیرون تا بهش نشون بدیم اسیه: بچه ها مواظب باشین سوسن: اره مواظب باشین من میترسم این بلایی سرتون بیاره عمر: نه عزیزم نترس حواسمون هست دوروک: عوضی تو باز اومدی اینجا ولکان: بهتون گفتم که دوباره میام عمر: نگاه باز داره حرف میزنه گمشو برو تا حسابتو نرسیدم ولکان: به سوسن بگو بیاد عمر: باشه تو وایسا میرم بهش میگم بیاد ولکان: برو دیگه دوروک: تو فکر کردی ما اینقدر ساده هستیم که به سوسن بگیم بیاد برو دیگه ولکان: شما هم فکر کردین من مسخره شما هستم عمر: اره برو دیگه بای بای ولکان: باشه میرم اما بدون که دوباره میام دوروک: برو دیگه هم حرف بزن سوسن: چیشد دوروک: ردش کردیم رفت
یک روز بعد...........
عمر: سوسن!سوسن! کجایی؟ اسیه سوسن رو ندیدی؟ اسیه: نه عمر مگه سوسن نیست عمر: نه نیست
دیدگاه ها (۳)

@doruk88

ادیت خودم. . . . . . . . . اصکی ممنوع

ایبر

دیدار اول ..

عضوهای جدید ( پارت ۱۶ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط