با تو برایم عشق حس محشری داشت

با تو برایم عشق حس محشری داشت 
دیوانگی هم با تو لفظ دیگری داشت 
آن روزهای خوب را یادم نرفته 
با تو سرم در بین این سرها سری داشت
خوش بود حالم ،چون تو بودی روزگارم -
هر روز از دیروز حال بهتری داشت 
انگار دنیا شد حسودِ عاشیقمان 
هر چه دعا خواندم نشد گوش کری داشت 
گوش کر و چشم شر و شور و بخیلش 
اخر اثر کرد و ندید انگشتری داشت!!
آری نظر رفت و به ویرانی کشاندم 
دیگر دلم هر روز حال بدتری داشت
میپرسم و میمیرم از دردی که دارد
آیا بجز من شعله اش خاکستری داشت؟
دیدگاه ها (۵)

تو میرسی و به شوقت بهار می آید برای منتظرانت قرار می آیددلم ...

لب های تو چایی ست ولی قند نداریملب هست ولی میل به لبخند ندار...

رفتی ندیدی ای یار من بی تو بیقرارممن میزبان داغ و سرخی لا...

به دنبال خود گشتم درچرخش گیسوانم چیزی ازاو نیافتم جز یک ردر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط