مثلا من و تو نسل قدیم بودیم

مثلا من و تو نسل قدیم بودیم
من با دامن گلدار دلت را میبردم و تو بیخیال تمام حرف های مادرت ک میگفت این دختر دین و مذهبش ب ما نمیخورد با تمام وجود نادیده اش میگرفتی.
مثلا من زخم زبان های پدرم در مورد تو را میشنیدم...
من توجهی نمیکردم ک تو برای دگرگونی انقلاب میجنگی
و من دختر پدری بودم ک شاه را بتی کرده بود و جلوی او تعظیم میکرد...
من بدون توجه ب هرکدام از اینها فقط تو را میخواستم...
و مانند تو جنگجویی بودم ک در برابر دست کشیدن از تو میجنگیدم...
مثلا تو از میان دخترهای چادر ب سری ک هرروز ب بهانه های واهی خودشان را نشانت میدادند چشم فرو میبستی و چین های دامن گلدارم را نگاه میکردی!
کاش منو تو از نسل قدیم بودیم...
انقلاب میشد و من با ایپند و قرآن ب پیشوازت می آمدم ...
برایم لبخند میزدی و من در چادر گلدارم غرق خجالت میشدم!
کاش منو تو از نسل قدیم بودیم...!!!...
#عشقولوژی
دیدگاه ها (۱)

دلم‌ تنگ استبرای خانه ی پدری برای گلدان های شمعدانی کنار حوض...

دلم میخواهد "عکاس" باشمو "کرشمه ی" چشمانت را ب جهان "مخابره"...

موهایم را کوتاه کرده ام می دانی؟زیباترم کرده است:گونه های رن...

اتفاق های خوب همیشه می افتندمثل مهر "تو" ک ب دلم افتاده میبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط