قسمت

قسمت8
 تا پاشو از در گذاشت بیرون زدیم زیر خنده لی هم هنگ به ما نگا میکرد خخ قیافش دیدن داشت یه کم که گذشت خودمونو جم و جور کردیم نشستیم و شروع کردیم به کار
"یادن بندازید یه 30مین مونده جریان پروندرو بهتون بگم
^باش
=پفکم میدی؟
"شیومین خوبی؟گشنته داداش؟
=اره دارم میمیرم از گشنگی
(این که الان خوردO_o)اره عادتشه خخ(بعله)
^شیووومیننن کارتو بکن
=خوب بابا
دیدگاه ها (۳)

قسمت9+کای درباره ی پرونده نمیگی؟"اوه چرا زمان ازدستم در رفت ...

یه ذره برید تو فکر تا فردا

هه هه چیزه جیزه نزنین منوها ولی........... .......هیچی چیز خ...

لوهان تو شاهد عاقا باهمون قسمت بسازید تا حالم جابیاد پاشم بن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط