زندگی رویاییپارت
زندگی رویایی:پارت۶۰
پا شدم و رو میز کنار مبل بیون ووک نشستم
!ارباب بزارین توضیح بدم
چاقو و در آوردم وسوت زدم همین که سوت زدم چهارتا نگهبان آمدن داخل با سر علامت دادم دست و پاش رو بگیرن
پاشدم و رفتم جلوش و شروع کردم به خط انداختن صورتش دادش خیلی رو اعصابم بود چاقو رو بردم نزدیک لبش و خط انداختم از رو لباسش خط مینداختم بدنش رو
-ازواج کردی؟؟
!ن..ه ا..ر..ب..ا..ب..و..لی..عاشق...یکیم...باهاش...نامزدم..ارباب
-هه قرار نیست بابا بشی
!نه ارباب لطفا
پام رو بلند کردم محکم به د...ی..کش زدم
-۱
-۲
-۳
-۴
-۵
-۶
-۷
-۸
-۹
آمدم ۱۰ رو هم بزنم که ته آمد داخل
(اونم صورتش رو پوشونده )
=ارباب
-چند بار بگم بدون در زدن نیا داخل
=ارباب ضروریه
به اونور نگاه کرد که دونستم اگه اینا نرن نمیگه
-ببرید ببینید قیم شده.. بعد اسید خالص رو بجوشونید و پنتظرم بمونید
سرشون رو تکون دادن و بیون ووک رو کشون کشون بردن
ماسکم رو در آوردم
پا شدم و رو میز کنار مبل بیون ووک نشستم
!ارباب بزارین توضیح بدم
چاقو و در آوردم وسوت زدم همین که سوت زدم چهارتا نگهبان آمدن داخل با سر علامت دادم دست و پاش رو بگیرن
پاشدم و رفتم جلوش و شروع کردم به خط انداختن صورتش دادش خیلی رو اعصابم بود چاقو رو بردم نزدیک لبش و خط انداختم از رو لباسش خط مینداختم بدنش رو
-ازواج کردی؟؟
!ن..ه ا..ر..ب..ا..ب..و..لی..عاشق...یکیم...باهاش...نامزدم..ارباب
-هه قرار نیست بابا بشی
!نه ارباب لطفا
پام رو بلند کردم محکم به د...ی..کش زدم
-۱
-۲
-۳
-۴
-۵
-۶
-۷
-۸
-۹
آمدم ۱۰ رو هم بزنم که ته آمد داخل
(اونم صورتش رو پوشونده )
=ارباب
-چند بار بگم بدون در زدن نیا داخل
=ارباب ضروریه
به اونور نگاه کرد که دونستم اگه اینا نرن نمیگه
-ببرید ببینید قیم شده.. بعد اسید خالص رو بجوشونید و پنتظرم بمونید
سرشون رو تکون دادن و بیون ووک رو کشون کشون بردن
ماسکم رو در آوردم
- ۶.۰k
- ۲۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط