بشکن سبو و کوزه ای میرآب جانها

بشکن سبو و کوزه ای میرآب جان‌ها

تا وا شود چو کاسه در پیش تو دهان‌ها

بر گیجگاه ما زن ای گیجی خردها

تا وارهد به گیجی این عقل ز امتحان‌ها

ناقوس تن شکستی ناموس عقل بشکن

مگذار کان مزور پیدا کند نشان‌ها

ور جادویی نماید بندد زبان مردم

تو چون عصای موسی بگشا برو زبان‌ها

عاشق خموش خوشتر دریا به جوش خوشتر

چون آینه‌ست خوشتر در خامشی بیان‌ها
دیدگاه ها (۷)

نیستی دلگیرم از تکرار این تکرارهادردها یکریز می ریزند از این...

#نیایـش_صبحـگاهـــے دست نیاز را به درگاه تو دراز می کنم و از...

اگر چـه شک عجیبی به «داشتن» دارمسعادتی ست تو را داشتن که من ...

برای عاشق تـــــو شدنهیچ بهانه ای لازم نیستــــــ !هر چه با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط