عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت

عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت
زان برق بلا به خرمنم اخگر ریخت

خون در دل و ریشهٔ تنم سوخت چنان
کز دیده بجای اشک، خاکستر ریخت

#ابو_سعید_ابوالخیر
دیدگاه ها (۱)

امروز ما مهمان تو مست رخ خندان توچون نام رویت می‌برم دل می‌ر...

چنان آمیختم با اوڪه دل با من نیامیزد#مولانا

گو خلق بدانند که من عاشق و مستمآوازه درستست که من توبه شکستم...

آراسته جنتی که این روی منستافروخته دوزخی که این خوی منستشمشی...

بهار و خاکستر

کاش با گناهانمان مانع ظهور آقا نباشیم😔..... السلام علیک یا ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط