پارت ۲۲ فیک مرز خون و عشق
پارت ۲۲
ا،ت ویو
جونگکوک : بیب چی میخوری؟
ا،ت : ددی من یه دوکبوکی میخورم
جونگکوک : دوتا دوکبوکی
جیهوپ : منم کیمچی با سس مخصوص میخوام
جین و نامجون : ماهم دوتا مرغ سوخاری
جیمین : منم نودل با سس تند
تهیونگ : مگه میتونی سس تند بخوری؟
جیمین : میخوام امتحان کنم
تهیونگ : باشه .....منم اسپاگتی با سس مخصوص میخوام
یونگی : منم سوپ ماهیچه میخورم
جونگکوک : موافقین برای نوشیدنی شراب سفید بخوریم؟
همه : آره عالیه
جونگکوک : خوبه ....پس برای ما چندتا شراب سفید بیارین
گارسون : چشم تا چند مین دیگه سفارشاتون آماده میشه
جونگکوک : ممنون
گارسون تعظیم کردو رفت
مام دوباره حرفامونو ادامه دادیم
بعد از چند مین گارسون اومد و غذاهارو اورد
گارسون : نوش جان ..... خوش اومدید
جیهوپ : ممنون😊
گارسون رفتوذمام شروع کردیم به خوردن ناهارمون
دوکبوکی خوشمزه ای بود
بعد از چند مین غذاهامون تموم شد
جونگکوک : من حساب میکنم
تهیونگ : واستا منم بیام
جونگکوک : باشه بیا
جونگکوکو تهیونگ رفتنو غذاهارو حساب کردنو برگشتن
جونگکوک : خوبه حالا کجا بریم؟
جیمین و ا،ت : بریم خرید ؟ (همزمانی اتفاقی)
جونگکوک : خرید ؟ ...... من که اوکیم
جیهوپ : پس بریم؟
همه : آرع
جیهوپ : باشه
از رستوران زدیم بیرونو سوار ماشینامون شدیم و راه افتادیم
تهیونگ و جین و نامجون توی یه ماشین بودنو
یونگی و جیهوپ و جیمینم توی یه ماشین دیگه بودن
بعد از تقریبا نیم ساعت رسیدیم جلوی یه پاساژ بزرگ
جونگکوک : بیب پیاده شو رسیدیم
ا،ت : باشه ددی
از ماشین پیاده شدم
جونگکوکم همین کارو کرد و دره ماشینو بست
بقیه ی پسرا ام از پشت سرش اومدن
جیهوپ : بریم داخل؟
جیمین : آره فقط جونگکوک از ما جدا میشه چون طبقه ی لباس زنونه با لباس مردونه فرق داره
جین : عه راس میگی
جونگکوک : خب باشه پس جلوی همین پاساژ ۳ ساعت دیگه میبینمتون
نامجون : اوکی پسرا بیاین بریم کفترای عاشقو باهم تنها بزاریم
همه : باشه
پسرا رفتن طبقه ی ۵ و مام رفتیم طبقه ی ۳
جونگکوک : بیا بریم خرید کنیم
ا،ت : باشه
رفتیم تک تک مغازه ها و کلی لباس ، اکسسوری ، کفش ، کیف و ....... خریدیم
۳ ساعت بعد
جونگکوک : بیا اینم حساب کنیم بریم
ا،ت : آره دیگه کافیه
رفتیمو گردنبنداروهم حساب کردیمو از پساژ زدیم بیرون
پسرا هنوز نیومده بودن
ا،ت : هنوز نیومدن؟
جونگکوک : ما دو نفره خرید کردیم انقد طول نکشید که اینا فقط برای خودشون خرید میکنن طول میکشه
ا،ت : اشکال نداره ددی یکم صبر کن الان میان
جونگکوک : باشه بیب
ا،ت : آفر......
حرفم با صدای یونگی قطع شد
یونگی : ما اومدیممم
جونگکوک : خوش اومدید کجا بودید چقد دیر کردین ما برای هردومون خرید کردیم انقد طول نکشید که شما واسه خودتون خرید کردید طول کشید
تهیونگ : اَههه...کوکی انقد گیر نده دیده
جیمین : راس میگه بیخیال بیاین بریم شام بخوریم
وایی چه کیوتت کوکی ......این اسم به ساید کیوتو مهربونش میخوره
جونگکوکم به ساید خشنو جدیش میخوره
جونگکوک : ایگووو کیوتچه ......به من میگه کیوت
جین : راس میگه ساعت چنده؟
نگاهی به گوشیم انداختمو گفتم
ا،ت : ۷ بعد از ظهر
نامجون : پس برای شام زوده بیاین برگردیم هتل
یونگی : موافقم منم خیلی خوابم میاد
جونگکوک : اوکی پس بریم
همه سوار ماشینامون شدیم عین موقعی که میخواستیم بیایم خرید
و راه افتادیم.........
دخترا شرطا هنوز نرسیده بود ولی براتون دوتا پارت طولانی گذاشتم پس حمایت یادتون نره
برای شرطای این پارت
شرطا : ۱۸ لایک و ۳۵ کامنت و ۴ بازنشر و ۵ تا فالوور فعال برای این👇
https://wisgoon.com/fatemeghanbari397
ا،ت ویو
جونگکوک : بیب چی میخوری؟
ا،ت : ددی من یه دوکبوکی میخورم
جونگکوک : دوتا دوکبوکی
جیهوپ : منم کیمچی با سس مخصوص میخوام
جین و نامجون : ماهم دوتا مرغ سوخاری
جیمین : منم نودل با سس تند
تهیونگ : مگه میتونی سس تند بخوری؟
جیمین : میخوام امتحان کنم
تهیونگ : باشه .....منم اسپاگتی با سس مخصوص میخوام
یونگی : منم سوپ ماهیچه میخورم
جونگکوک : موافقین برای نوشیدنی شراب سفید بخوریم؟
همه : آره عالیه
جونگکوک : خوبه ....پس برای ما چندتا شراب سفید بیارین
گارسون : چشم تا چند مین دیگه سفارشاتون آماده میشه
جونگکوک : ممنون
گارسون تعظیم کردو رفت
مام دوباره حرفامونو ادامه دادیم
بعد از چند مین گارسون اومد و غذاهارو اورد
گارسون : نوش جان ..... خوش اومدید
جیهوپ : ممنون😊
گارسون رفتوذمام شروع کردیم به خوردن ناهارمون
دوکبوکی خوشمزه ای بود
بعد از چند مین غذاهامون تموم شد
جونگکوک : من حساب میکنم
تهیونگ : واستا منم بیام
جونگکوک : باشه بیا
جونگکوکو تهیونگ رفتنو غذاهارو حساب کردنو برگشتن
جونگکوک : خوبه حالا کجا بریم؟
جیمین و ا،ت : بریم خرید ؟ (همزمانی اتفاقی)
جونگکوک : خرید ؟ ...... من که اوکیم
جیهوپ : پس بریم؟
همه : آرع
جیهوپ : باشه
از رستوران زدیم بیرونو سوار ماشینامون شدیم و راه افتادیم
تهیونگ و جین و نامجون توی یه ماشین بودنو
یونگی و جیهوپ و جیمینم توی یه ماشین دیگه بودن
بعد از تقریبا نیم ساعت رسیدیم جلوی یه پاساژ بزرگ
جونگکوک : بیب پیاده شو رسیدیم
ا،ت : باشه ددی
از ماشین پیاده شدم
جونگکوکم همین کارو کرد و دره ماشینو بست
بقیه ی پسرا ام از پشت سرش اومدن
جیهوپ : بریم داخل؟
جیمین : آره فقط جونگکوک از ما جدا میشه چون طبقه ی لباس زنونه با لباس مردونه فرق داره
جین : عه راس میگی
جونگکوک : خب باشه پس جلوی همین پاساژ ۳ ساعت دیگه میبینمتون
نامجون : اوکی پسرا بیاین بریم کفترای عاشقو باهم تنها بزاریم
همه : باشه
پسرا رفتن طبقه ی ۵ و مام رفتیم طبقه ی ۳
جونگکوک : بیا بریم خرید کنیم
ا،ت : باشه
رفتیم تک تک مغازه ها و کلی لباس ، اکسسوری ، کفش ، کیف و ....... خریدیم
۳ ساعت بعد
جونگکوک : بیا اینم حساب کنیم بریم
ا،ت : آره دیگه کافیه
رفتیمو گردنبنداروهم حساب کردیمو از پساژ زدیم بیرون
پسرا هنوز نیومده بودن
ا،ت : هنوز نیومدن؟
جونگکوک : ما دو نفره خرید کردیم انقد طول نکشید که اینا فقط برای خودشون خرید میکنن طول میکشه
ا،ت : اشکال نداره ددی یکم صبر کن الان میان
جونگکوک : باشه بیب
ا،ت : آفر......
حرفم با صدای یونگی قطع شد
یونگی : ما اومدیممم
جونگکوک : خوش اومدید کجا بودید چقد دیر کردین ما برای هردومون خرید کردیم انقد طول نکشید که شما واسه خودتون خرید کردید طول کشید
تهیونگ : اَههه...کوکی انقد گیر نده دیده
جیمین : راس میگه بیخیال بیاین بریم شام بخوریم
وایی چه کیوتت کوکی ......این اسم به ساید کیوتو مهربونش میخوره
جونگکوکم به ساید خشنو جدیش میخوره
جونگکوک : ایگووو کیوتچه ......به من میگه کیوت
جین : راس میگه ساعت چنده؟
نگاهی به گوشیم انداختمو گفتم
ا،ت : ۷ بعد از ظهر
نامجون : پس برای شام زوده بیاین برگردیم هتل
یونگی : موافقم منم خیلی خوابم میاد
جونگکوک : اوکی پس بریم
همه سوار ماشینامون شدیم عین موقعی که میخواستیم بیایم خرید
و راه افتادیم.........
دخترا شرطا هنوز نرسیده بود ولی براتون دوتا پارت طولانی گذاشتم پس حمایت یادتون نره
برای شرطای این پارت
شرطا : ۱۸ لایک و ۳۵ کامنت و ۴ بازنشر و ۵ تا فالوور فعال برای این👇
https://wisgoon.com/fatemeghanbari397
- ۱.۷k
- ۲۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط