حکایت آن مرد را فراموش نکرده ام

حکایت آن مرد را فراموش نکرده ام:

که نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت گفت،

دکتر گفت به فلان سیرک برو،آنجا دلقکی هست ،
اینقدر میخنداندت تا غمت یادت برود !

مرد لبخند تلخی زد و گفت: "من همان دلقک سیرکم..."

ژان پل سارتر: از همه اندوهگین تر، کسی ست که از همه بیشتر میخندد...
#درد_و_دل #حقیقت_تلخ #حکایت #سخن_بزرگان #دلقک_سیرک #تنهایی #عکس_نوشته #بدون_شرح
دیدگاه ها (۱)

دهه های ٧٠ یا ٨٠ مثلا چه نوستالژیایی میتونن داشته باشن؟؟صف گ...

خداوندا.!!به مَذهبی ها بفهمان کهمذهب اگر پیش از مَرگ به کار ...

از همان ابتدا دروغ گفتند!مگر نگفتند که "من" و "تو" ، "ما" می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط