بعد تشییع پیکر رسول از مقبر الشهداء سریع خودمو رسوندم به

بعد تشییع پیکر رسول از مقبرة الشهداء سریع خودمو رسوندم به ماشین...
یه دفعه روح الله رو با خانمش دیدم
گفت: جا داری منم بیام بهشت زهراء (س) ؟ با خانمم هستم
گفتم: آره داداش...
با خانمش اومدن جلو نشستن!
جاشون یکم تنگ شد ناراحت شدم...

روح الله گفت: خبر نداشتم رسول شهید شده موبایل هم نداشتم
تو دانشکده بودم یکی از بچه ها گفت محمدحسن خلیلی شهید شده... منم که به اسم رسول میشناختمش زیاد دقت نکردم
رفتم آشپزخونه دانشکده غذا بگیرم یهو عکس رسول رو دیدم رو دیوار غذا خوری...رعشه افتاد به بدنم ، بغض کردم...میخواستم بشینم زمین گریه کنم
یاد بار آخری افتادم که من و رسول و صابر افطاری اومدیم خونتون چقدر اون شب خوش گذشت... من که پشت فرمون بودم برگشتم نگاهش کردم...
وقتی داشت اینارو میگفت خودشو نگه داشته بود گریه نکنه جلو بقیه...
روح الله خیلی رسول رو دوست داشت بارها میومد پیشم میگفت : "فلانی سفارش منو بکن رسول بهم کار خنثی سازی بمب یاد بده"

گفتم: داداش این همه کار بلد تو تشکیلات هست برو پیش اونا
گفت: "میخوام از رسول کار یاد بگیرم
رسول یه چیز دیگه است... "

به نقل از دوست صمیمی شهدای مدافع حرم
رسول خلیلی و روح الله قربانی...




شهادت جامونده ها صلوات...
دیدگاه ها (۱۰)

بسم رب الشهداء...شهید مدافع حرم سجاد مرادی...شهادت 94/09/16ح...

بسم رب الشهداء...شهید مدافع حرم مرتضی زارع...شهادت94/09/16شه...

شهید مدافع حرم آسید میلاد مصطفوی...این عکس مربوط به صبح چهار...

متن سخنرانی مهم و حماسی همسر #شهید_هیودی اولین شهید مدافع حر...

پست اولمه حمایت کنید ❤️

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط