فکر کن باران شبی نم نم بیاید وای نه

فکر کن باران شبی نم نم بیاید، وای نه
یار ِ مو خرمایی ات از بم بیاید، وای نه

بعد ِ عمری دست دور ِ گردنت جای ِ سلام
بوسه با هر "دوستت دارم" بیاید، وای نه

...
تو بپرسی: عاشقم هستی چه اندازه؟ و من
هرچه بشمارم ستاره کم بیاید، وای نه

عطر ِ قلیان ِ دو سیبت رشک ِ حوای ِ بهشت
من کنارت، غبطه بر آدم بیاید، وای نه

در دهانش بسته باشد، پرده ها پوشیده چشم
پلکهای ِ پنجره برهم بیاید، وای نه

چشم در چشمم بریزی تا شوم مست از شراب
درصد ِ گیرایی ات کم کم بیاید، وای نه

من همان پروانه ی ِ بدپیله ی ِ آغوش ِ تو
نوبت ِ زندان ِ ابریشم بیاید، وای نه

کاشکی از خواب شعرم برنخیزم تا ابد
طعم ِ لبهایت مگر دستم بیاید، وای نه...
دیدگاه ها (۱)

تو عاشقانه ترین فصلی از کتاب منیغنای ساده و معصوم شعر ناب من...

این خزانم را نبین من هم بهاری داشتم با تمام بی کسی هایم تبا...

ای خیره به این خیره چه زیباست نگاهت !جانم به لب آمد چه فریبا...

پشت دیوار همین کوچــه به دارم بزنیدمن که رفتم بنشینید و ... ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط